ذریت. [ ذُرْ ری ی َ ] ( ع اِ ) پشت فرزندان. نسل : ای بار خدای همه ذریت آدم با ملک سلیمانی و با حکمت لقمان.ناصرخسرو.ابلیس لعین بدین زمین اندر ذریّت خویش دید بسیاری.ناصرخسرو. ذریة. [ ذُ رْ ری ی َ ] ( ع اِ ) نسل. پشت. فرزندان. پدران و فرزندان.نسل آدمی و پری. نسل مردمان و جِن . فرزند. فرزندان و فرزندزادگان ، یستوی فیه الواحد و الجمع. ج ، ذُرّیّات. ذَراری : طعنه چه زنی مرمرا بدان کم از خانه براندند اهل عصیان زیرا که براندند مصطفی را ذریه شیطان از اهل و اوطان.ناصرخسرو.و صاحب معالم التنزیل گوید یقع الذریة علی الاَّباء کما یقع علی الأولاد. || زنان. رجوع به ذریت شود.
معنی کلمه ذریت در فرهنگ معین
(ذُ رّ یَّ ) [ ع . ذریة ] (اِ. ) نک . ذریه .
معنی کلمه ذریت در فرهنگ فارسی
( اسم ) نسل فرزندان جمع ذراری و ذریات .
معنی کلمه ذریت در ویکی واژه
ذریة نگاه کنید ذریه.
جملاتی از کاربرد کلمه ذریت
اگر سیمت ببخشد سنگ باشد وگر عذریت خواهد لنگ باشد
و فی الخبر: انّ رسول اللَّه ص علّم کعب بن عجرة الصلاة علی رسول اللَّه فی آخر الصلاة فقال: قل اللهم صلی علی محمد کما صلیت علی آل ابراهیم و انما عنی الصلاة علی ابراهیم و اهل الایمان من ذریته
در قسمت ازل نمک سفره ی تو شد مصروف رزق آدم و ذریت و عیال
یک علم از نور پاکش عالمست یک علم ذریتیست و آدمست
ای بار خدای همه ذریت آدم با ملک سلیمانی و با حکمت لقمان
آوردهاند که هر قومی بر کشتگان خود نوحه میکردند و میگریستند از زنان و مردان و مصطفی صلوات اله علیه می فرمود که: حمزهٔ من و عم من! بر تو کسی نمیگرید، تو سزاوارتری بدانکه برتو گریند و نوحه کنند. گریان گریان در مسجد رفت. زنان آمدند به در مسجد نوحه کردند بر حمزه رضی الله عنه پیامبر صلوات الله علیه بسی گریست؛ بعد از آن دستها برداشت به دعا و آن زنان را که بر حمزه نوحه کرده بودند دعا کرد و بر هر شهیدی یک بار نماز کرد و بر حمزه هفتاد بار نماز کرد. وحشی نومید شد. گفت: اگر ابلیس لعین را با همه ذریتش توبه قبول است، مرا باری قبول نخواهد شد چون چنین کاری کردهام و آنکس که بهترین همهٔ پیغامبران است و پیوند جان همهٔ ملایکهٔ آسمان است از حرکت من دل مبارکش چنان خراب شد. اگر مرا عمر نوح باشد و ده عمر نوح بر همدگر بندند و در این همه عمر چو ایوب صابر صبر کنم، گمان ندارم که این گناه من هرگز توبه پذیرد و آمرزیده شود. آه میکرد و دودش بر آسمان میرفت بعد از آن هر جا که نوحه گری نوحه کردی بر مرده در مکه، بر سر آن گور وحشی حاضر شدی و خاک بر سر می کردی و باعورتان میگریستی. گفتند: ای وحشی! تو هم خویش این مردهٔ مایی؟ گفت: مرا تعزیتی است بر جان خود که همهٔ تعزیتهای عالم، تعزیت من است.
و گفت: من فخر آدم وقرةالعین مصطفی ام آدم فخر کند که گوید این ذریت منست پیغامبر را چشم روشن گردد که گوید این از امت منست.
ای که در خوابت ندیده آدم و ذریتش از کی پرسم وصف حسنت از همه پرسیده گیر
ای صلاحیت عالم را کلک تو ضمان رزق ذریت آدم را کف تو کفیل
در جنب معالیش بس از احمد مختار یک ذره نماید همه ذریت آدم