ذریات. [ ذُرْ ری یا ] ( ع اِ ) ج ِ ذریّة : دیگر روز ابلیس بصحرا بیرون رفت و تختی از آهن بنهاد و از ذریات خود یکی را بنشاند. ( قصص الانبیاء ص 132 ). همچو آن ابلیس و ذریّات او با خدا در جنگ واندر گفتگو.مولوی.
در مجال جلوه داده آفتاب ذات را زو همه ذرات ذریات پیدا کرده ای
عقل کل و نفس کلیه به هم آمیختند آدم و حوا و ذریات ایشان یافتم
همچو آن ابلیس و ذریات او با خدا در جنگ و اندر گفت و گو
دی که روز عرض ذریات بود ذرهٔ تو انور الذرات بود
همچو آن ابلیس و ذریات او با خدا در جنگ و اندر گفتگو
گفت ای بنیاد فطرت ذات تو دو جهان پر شور ذریات تو
طاعت ازواج و ذریات خویش خلق را هم پیرو طاعات خویش
وَ الَّذِینَ آمَنُوا و ایشان که گرویدگان بودند، و اتبعناهم ذریاتهم ما پس ایشان فرا داشتیم و در ایشان رسانیدیم فرزندان ایشان بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ بآنچه گرویده بودند فرزندان ایشان را در پدران رسانیدیم هر چند که در صلاح و عبادت چون پدران نبود، وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ و از کردار بهینان چیزی نکاستیم. کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ (۲۱) هر مردی بآنچه خود کرد گروگانست.
بغیر او مبین در هر دو عالم اگر هستی ز ذریات آدم
در هوای آفتاب ذات تو دیده ظهور آنچه از ذرات ذریات پیدا آمده