دیگرگون. [ گ َ ] ( ص مرکب ) دگرگون. دیگرگونه. طور دیگر. نوع دیگر : سوری با خود باید برد که اگر خراسان صافی شود او راباز توان فرستاد و اگر حالی باشد دیگرگون تا این مرد بدست مخالفان نیاید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 624 ). چون شمارندم امین و رازدان دام دیگرگون نهم در پیشتان.مولوی.|| مغشوش. مضطرب. شوریده. در هم بر هم : و خط دادند که از این سخن که گفتیم بهیچوجه بیرون نیاییم و فرمان با تو دیگرگون نکنیم. ( جهانگشای جوینی ). تغییر. جعل. ( منتهی الارب ): ذمت ؛ دیگرگون و متغیر و لاغر گردیدن. ( منتهی الارب ). تغیر، سحوب ؛ دیگرگون گشتن. ( یادداشت دهخدا ). || گونه دیگر. رنگ دیگر. سرنگون. واژگون.
معنی کلمه دیگرگون در فرهنگ معین
(گَ ) (ص مر. ) = دگرگون . دیگرگونه : ۱ - رنگی دیگر. ۲ - جور دیگر، طور دیگر، نوع دیگر. ۳ - سرنگون ، واژگون . ۴ - مضطرب ، شوریده .
معنی کلمه دیگرگون در فرهنگ عمید
= دگرگون
معنی کلمه دیگرگون در فرهنگ فارسی
دگرگون، دیگرگون، دگرگونه، رنگ دیگر، جوردیگر ۱ - ( صفت ) رنگ دیگر . ۲ - جور دیگر طور دیگر نوع دیگر . ۳ - سرنگون واژگون . ۴ - مغشوش مضطرب شوریده .
معنی کلمه دیگرگون در ویکی واژه
دگرگون. دیگرگونه: رنگی دیگر. جور دیگر، طور دیگر، نوع دیگر. سرنگون، واژگون. مضطرب، شوریده.
جملاتی از کاربرد کلمه دیگرگون
ادبیات داستانی غیرواقعگرا، شامل رویدادهایی است که در زندگی واقعی امکان وقوع ندارند یا فراطبیعیاند، یا روایت دیگرگونهای از تاریخ به دست میدهند که با آنچه اسناد تاریخی گزارش میکنند، همخوانی ندارد، یا در آنها تکنولوژیهای ناممکن به کار رفتهاست. شمار قابل توجهی از این آثار در دست است، مثلاً: آلیس در سرزمین عجایب یا داستانهای کلیله و دمنه.
ملک دیگرگون و کار ملک دیگرگون بود وعد ساعت را تو گوئی انترابست ای ادیب
همانا من اینچنین دیدم که، هیچکس کتابی ننوشت مگر آنکه فردایش گفت: اگر فلان کلمه را دیگرگون کنم بهتر شود، اگر فلان حرف را افزون کنم نیکتر گردد، اگر فلان جمله را پس دهم مِهتر شود، اگر فلان سخن را پیش دهم زیباتر آید؛ و این از بزرگترین پندهاست و مدرکی است (راهنما-برهان) برایِ چیرگیِ نقص (کمبود) بر همهٔ بشر.[پانویس ۳]
تو در شمار جهانی ولیک از اهل جهان تو دیگری و ره و رسم تست دیگرگون
بدان که قاعده و اساس طریقت تصوّف و معرفت جمله بر ولایت و اثبات آن است که جملهٔ مشایخ رضی اللّه عنهم اندر حکم اثبات آن موافقاند؛ اما هر کسی به عبارتی دیگرگون بیان آن ظاهر کردهاند و محمدبن علی رضی اللّه عنه مخصوص است به اطلاق این عبارت مر حقیقت طریقت را.
میکشی در خاک زلفت تا مرا هر نفس در بند دیگرگون کشی
چرا تدبیر ما تقدیر دیگرگون نمیگردد بیا خود را به هر تقدیر دیگرگون کنیم آخر
چمدان نخستین مجموعه داستانهای کوتاه برجستهٔ علوی است که نخست در ۱۳۱۳/ ۱۹۳۴م نشر شد. داستانهای «چمدان»، قربانی»، «عروس هزار داماد»، «تاریخچهٔ اتاق من»، «سرباز سربی»، «شیک پوش»، «رقص مرگ» را در ۲۵۴ صفحه در برمی گیرد. دو سال پس از نشر آن، علوی زندانی شد و تا ۱۳۲۰/ ۱۹۴۱م محکوم به زندان بود (تا پایان دوره رضاشاه). با نثری روان و ساده نگاشته شدهاست. علوی در این داستانها فرهنگ همگانی را بازمیتاباند و تصویر ناکامیها و سیهروزیهای آنان را نشان میدهد؛ سبک واقعگراییاش به محمد علی جمالزاده و صادق هدایت نزدیک میشود، با این تفاوت که شخصیتهای داستانهای علوی از دید پویایی و زندگی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت، که نگرشی دیگرگونه نسبت به جهان دارند، فرق میکنند.
در هر آیینه حسن دیگرگون مینماید جمال او هردم
بدین بیمار وصال، وصل ارزانی دارید. چرا که عمر بگذشته و حال من دیگرگون نگشته.
چیست آن آسمان پر ز نجوم؟ و انجم آن بشکل دیگرگون
سومین دورهٔ استعمارگری در جهان، در سدههای نوزدهم و بیستم اتفاق افتاد. رشد داد و ستد اقتصادی به انقلاب صنعتی انجامید و بنیاد اقتصادی و سیاسی کشورهای استعمارگر را دیگرگون کرد و کار بهرهکشی از منابع مستعمرهها بیش از پیش بالا گرفت و این سرزمینها مبدل به منابع مادهٔ خام برای صنایع کشورهای صنعتی و بازار فراوردههای آنها شدند. دورهٔ انقلابهای اروپایی با موج آزادیخواهی مستعمرهها همراه شد. ایالات متحد آمریکا (مستعمرهٔ پیشین انگلستان در آمریکای شمالی) در این راه پیشگام شد، و به دنبال آن انقلابها و نهضتهای آزادیخواه در آمریکای مرکزی و جنوبی، که استعمار اسپانیا و پرتغال آنها را ویرانه کرده بود، درگرفت.
هر یکی زان بر آن دگر افزون نشود هیچگونه دیگرگون
گوشه گیرانند ایمن از غبار حادثات آب گوهر را کجا سیلاب دیگرگون کند؟
نام امروزی این بندر از نام یکی از بزرگان محل به نام غازی (سیدی غازی) گرفته شدهاست که پیرامون سال ۱۴۵۰ میلادی درگذشت. پس از او نام این شهر به بنیغازی و سپس به بنغازی دیگرگون شد.