معنی کلمه دیزج در لغت نامه دهخدا
دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه با 538 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان لند بخش حومه شهرستان خوی با 469 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه شهرستان سنندج. با 124 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک جنوبی بخش سیمینه رود شهرستان همدان با645 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
دیزج. [ زَ ]( اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش رزن شهرستان همدان با 530 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گور بخش سلوانا شهرستان ارومیه با 200 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه تبریز و جلفا میان بام و مرند در 63000 گزی تبریز. ( یادداشت مؤلف ).
دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) مرکز بلوک زیراشتاق از ولایت شاهرود خراسان. ( یادداشت مؤلف ).
دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) نام محلی در 76000گزی ساوجبلاغ میان جلبر و رشکان. ( یادداشت مؤلف ).
دیزج. [زَ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و زنجان میان بناب و سایان در 312400گزی طهران. ( یادداشت مؤلف ).