دیرین

معنی کلمه دیرین در لغت نامه دهخدا

دیرین. ( ص نسبی ) دیرینه. کهنه. ( آنندراج ). کهن. قدیم. عتیق. عتیقه : یار دیرین. دوست دیرین. آرزوی دیرین :
نشناخت مرا حریف دیرین
زیرا که چنین ندید پارم.ناصرخسرو.چو مجلس گرم شد ازنور شیرین
ز مستی در سرآمد خواب دیرین.نظامی.چو هرخاکی که باد آورد فیضی برد از انعامت
ز حال بنده یاد آور که خدمتکار دیرینم.حافظ.- صحبت دیرین ؛ همنشینی و مصاحبت قدیم :
ای غم از صحبت دیرین توام دل بگرفت
هیچت افتد که خدا را ز سرم برخیزی.سعدی.دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت.سعدی.یاران قدیم و دوستان حمیم از کلمه حق خاموش شدند و صحبت دیرین فراموش کردند. ( گلستان سعدی ).
دیرین. ( اِخ ) قریه ای آباد در غربیه بمصر. مؤلف تاج العروس این ده را آباد دیده است. ( از تاج العروس ).

معنی کلمه دیرین در فرهنگ معین

(ص نسب . ) کهنه ، قدیم .

معنی کلمه دیرین در فرهنگ عمید

دیرینه، کهن، کهنه، قدیم.

معنی کلمه دیرین در فرهنگ فارسی

دیرینه، کهن، کهنه، قدیم، قدمت، کهنگی، دیرینگی
( صفت ) کهنه کهن قدیم .

جملاتی از کاربرد کلمه دیرین

به شوق دیدن یاران دیرین که آیند از ره طهران و قزوین،
پای بیرون نه ازین دیرین دیر دل بپرداز ز آویزش غیر
چو رسمی ست دیرین که ختم سخن بود بر دعا بر دعا ختم کن
رندی و میخوارگی، قسم من امروز نیست عادت دیرین دل، پیشه پیشین ماست
اسیر و الفت دیرینه گرفتاری ز دام هر که گریزد غبار آزادی است
ای روی تو آرزوی دیرینهٔ ما جز مهر تو نیست در دل و سینهٔ ما
ای جفا پیشه یار دیرینه که فزون باد با منت یاری
من همان بنده هر دشمن دیرین خودم شیخ این شهر اگر دشمن دیرین من است
قامت شده‌ست خم، من دیرینه سال را باید به روی تیغ تو دید، این هلال را
آنومالی شرق برقبان یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر سبزوار استان خراسان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، طلا است.سنگ میزبان این اندیس سنگ‌های آتشفشانی پورفیری، رادیولاریت، بازالت سرپانتینیتی شده، لیسونیت سیلیسی و گابروی پگماتیتی است و دیرینگی آن به دوران ائوسن می‌رسد. در این اندیس، پاراژنز‌های طلا و نقره یافت می‌شوند.
کسر نفسست مرا عادت دیرینه وگر جر کنم در مدد کسر مضاعف باشد