دوبه

دوبه

معنی کلمه دوبه در فرهنگستان زبان و ادب

{barge} [حمل ونقل دریایی] شناوری با کف مسطح که عرشۀ آن ممکن است دارای انبار باشد؛ اکثر این شناورها به وسیلۀ شناور دیگری یدک می شوند، اما برخی دارای نیروی کِشنده هستند و از آنها برای حمل بار در آبراه های ساحلی استفاده می شود

معنی کلمه دوبه در دانشنامه عمومی

دوبه یا بارج ( به انگلیسی: Barge ) شناوری است که برای ترابری اشیای بزرگ یا حجم نسبتاً زیادی از کالا یا مواد بر روی آب به کار می رود. بیشتر دوبه ها را در آبراهه و رودها به کار می برند. دوبه معمولاً موتور یا پیشرانهٔ دیگری ندارد و آن را قایق یا کشتی دیگری بر روی آب می کشد یا به جلو می رانَد.
هاپِر بارج ( به انگلیسی: Hopper barge ) دوبهٔ لایروبی، دوبه ای که در نزدیکی بندر در کنار کشتی لایروبی قرار می گیرد تا لای در داخل آن ریخته شود. این دوبه سپس به دور از بندر یدک و با باز کردن دریچهٔ کف، آن را تخلیه می کند.
• دوبه
• شناورها
• کشتیرانی
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• مقاله های دارای واژگان به زبان انگلیسی
• پیوند رده انبار در ویکی داده است
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های LNB
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های KULTURNAV
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NARA
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد دریانوردی

جملاتی از کاربرد کلمه دوبه

وی به ادبیات فارسی بسیار گرایش داشت ولی پدرومادرش هردوبه حرفه پزشکی اشتیاق وافری نشان می‌دادند.
چنین خو داشتی همواره یا این خو کنون کردی دوبهر از خویشتن بگداختی یک بهره خون کردی
نخستین مرکز آموزش عالی استان جندوبه، دانشگاه جندوبه می‌باشد.
شدآن پری به جلوه و ناگاه روببست دیوانه ام نمودوبه زنجیر موببست
و فی بعض الاخبار یخرج النخلة من النّواة و النّواة من النخلة و الحبّة من السنبلة و السنبلة من الحبّة، وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها فیخرج نباتها و زروعها و ثمارها و اشجارها بعد خرابها و جدوبها کذلک یحییکم بعد مماتکم فیخرجکم احیاء من قبورکم الی موقف الحساب، وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ قرأ حمزة و الکسائی تُخْرَجُونَ بفتح التّاء و ضم الرّاء و قرأ الباقون بضمّ التّاء و فتح الرّاء.
کی نشینیم نگارا من و تو هر دوبهم کی نهم روی بدان روی و بدان زلف بخم
و اما خون صاف، پس از رگی عظیم که از حدوبه کبد روئیده شده و از برای آن شعب بسیار است و هر شعبه نیز شعبی دیگر دارد به اعضا بالا می رود و به آن قسمتی مقرر تقسیم می گردد و از آن گوشت و استخوان و سایر اعضاء متکون می شود.
خلاف ساقی ومطرب که درهمه عالم یکی چواین دوبه خوبی وخوش مذاقی نیست
کشوری را دو پادشا فرهست در یکی تن یکی دل از دوبهست
جستم ز جا ورفتم درکوی می فروش گفتم بدوبه لابه مرا ای تو سروا
شهرهای دوبه، باکنانگ و چلمزفورد خواهرخوانده‌های آنونی هستند.
همه روز مردان ایشان دوبهر به مزدور کاری بُدندی به شهر
جندوبه یکی از استان‌های کشور تونس است. جمعیت این استان ۴۱۶٫۶۰۸ نفر و مرکز آن شهر جندوبه است.