دو ته

معنی کلمه دو ته در لغت نامه دهخدا

دوته.[ دُ ت َه ْ ] ( ص مرکب ) دوتو. ( ناظم الاطباء ). دوتا و دوتو و منحنی و دوبالا. ( آنندراج ). دوتا. ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ). رجوع به دوتو در همه معانی شود.
- دوته طاق ؛ کنایه از ابروی کمان و خمیده :
ز خواب اندر چو برخیزم سیه گردم دوته گردم
از آن جادو و زآن آهو سیه چشمش دوته طاقش.منوچهری.- دوته کردن ؛ خم کردن. دولا کردن. تاکردن. خم دادن. دوتو کردن. خمانیدن :
دردا که همه روی به ره باید کرد
وین مفرش عاشقی دوته باید کرد.( منسوب به ابوسعید ابوالخیر ).با همه نااهلی خود گه گهی
پشت به دیوار دوته می کنم.سپاهانی ( از شرفنامه ).سالک صلیب بتکده سیآت ماست
قدی که در نماز دوته می کنیم ما.سالک قزوینی ( از آنندراج ).- دوته گردیدن ؛ خمیدن. منحنی شدن. دوتا شدن.

معنی کلمه دو ته در فرهنگ عمید

= دوتا۱

معنی کلمه دو ته در فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی تار که دارای دو تار ( سیم ) است .

جملاتی از کاربرد کلمه دو ته

تاهر دو تهنیت را در پیش او بریم صافیتر و شریفتر از لؤلؤ ثمین
دردا که همه روی به ره باید کرد وین مفرش عاشقی دو ته باید کرد
وقتست کز نتایج اقبال بشنوند اهل زمین دو تهنیت از آسمانیان
بزرگان بدو تهنیت ساختند بدان سر بزرگی سر افراختند
کنم جایِ ضحاکِ جادو تهی گرم هفت کشور به شاهنشهی
کند گیتی از دیو و جادو تهی نهد بر سر خویش تاج شهی
پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، به جای رفتن به دانشگاه، به کار در آژانس‌های تبلیغاتی مشغول شد و از نامه‌رسانی، به مسئول نوشتن متن تبلیغات رسید. در همین محیط با دو تهیه‌کننده آینده سینمای بریتانیا دیوید پوتنام و الن مارشال آشنا شد. دیوید پوتنام، آلن پارکر را به نوشتن فیلمنامه تشویق کرد؛ بنابراین پارکر، شب‌ها و پس از بازگشت به خانه، فیلم‌نامه‌ای می نوشت که از روی آن در سال ۱۹۷۱ فیلمی به نام آهنگ ساخته شد. موفقیت پارکر در ساخت فیلم‌های تبلیغاتی، به همکاری مشترک با الن مارشال انجامید. شرکتی که آن‌ها راه انداختند به مهم‌ترین نام در دنیای تبلیغات تلویزیونی و سینمایی در بریتانیا تبدیل شد.
لشکر چین تاختن نکرده به هندو لشکر هندو تهی نساخته سنگر
شیرینی که با میوه‌های خشک با کمی جو و بادام خرد شده با گردو تهیه شده‌است.
سزد که دولت و دین هر دو تهنیت گویند خدایگان جهان را بکدخدای جهان
نخوردم جز دو ته پیمانه درد ندانم تا بکی خون بایدم خورد
یکه تاز فکرت را باز شد دو ته زانو تا بمحدت بانو همچو چرخ پویا شد