دفن کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بزیر خاک کردن. بزمین کردن. بخاک سپردن. بگور کردن. چال کردن. خاک کردن. در خاک نهادن. اجتنان. جَن . ( دهار ). طفذ. هدون. ( منتهی الارب ) : این خبر [ خبر مادر عبداﷲ ] به حجاج بردند بشگفت بماند و فرمود تا عبداﷲ را فروگرفتند و دفن کردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 189 ). پایهایش [ حسنک ] همه فروتراشید و خشک شد چنانکه اثری نماند تا بدستوری فروگرفتند و دفن کردند. ( تاریخ بیهقی ص 185 ). آن ستون را دفن کرد اندر زمین تا چو مردم حشر گردد یوم دین.مولوی.بس نامور بزیر زمین دفن کرده اند کز هستیش بروی زمین یک نشان نماند.سعدی.بس که در خاک تندرستان را دفن کردیم و زخم خورده نمرد.سعدی.و رجوع به دفن شود.
معنی کلمه دفن کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - چیزی را زیر خاک کردن . ۲ - بخاک سپردن مرده بگور کردن میت . ۳ - پنهان کردن .
معنی کلمه دفن کردن در ویکی واژه
seppellire
جملاتی از کاربرد کلمه دفن کردن
دفن کردند به عزت تن آن گوهر پاک مخزن آن گهر پاک شد اندر دل خاک
انسانهای مدرن شروع کردند به دفن کردن مردگانشان، استفاده از پوست حیوانات برای پوشش، شکار با استفاده از روشهای ماهرانه تر (مانند استفاده از چاله به عنوان دام یا هدایت حیوانات به سمت پرتگاهها) و ایجاد غارنگارهها. با پیشرفت فرهنگ انسانها، جمعیتهای مختلف انسانها شروع به نوآوری در فناوریهای موجود نمودند. در این زمان نوعی تنوع در ساخت مصنوعاتی مانند قلاب ماهیگیری، دکمه و سوزن استخوانی بین جمعیتهای مختلف انسان دیده میشود، چیزی که در جوامع انسانی قبل از ۵۰٬۰۰۰ سال پیش مشاهده نشده است. بهطور کلی، جوامع انسانهای نئاندرتال تنوع چندانی در تولید مصنوعاتشان نشان ندادهاند.
جسد سید به کستیل برده شد و او را در صومعهٔ سن پدرو مجدداً دفن کردند.
ارتش آمریکا پس از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳؛ اعلام کرد که ابوعباس در ماه مارس سال ۲۰۰۴ میلادی در اثر سکته قلبی فوت کرد. اسرائیل اجازه دفن او در خاک فلسطین را نداد و او را در قبرستان شهدا سوریه دفن کردند.
سیلینگ که اکنون برای دومین بار در طول زندگیش اسیر نیروهای آلمانی گشته بود در افلگ هفت-آ مورناو نگهداری میگشت. این اردوگاه در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ توسط نیروهای آمریکایی آزاد گشت و سیلینگ که اکنون قصد نداشت به لهستان در دست کمونیستها برود پس از مدتی زندگی در فرانسه و بریتانیا در ۱۹۴۷ به کانادا رفت و در آنجا بار دیگر ازدواج کرد. او بقیه عمرش را در یک مزرعه نزدیک به مونترآل زندگی کرد و در ۱۷ ژوئن ۱۹۷۱ درگذشت. سیلینگ را در سن-سووور، کبک دفن کردند.
جواد در ۲۲۰ ق به دستور معتصم عباسی و توسط امالفضل، دختر مأمون و برادر زاده معتصم، که عنوان همسری او را داشت، مسموم و کشته شد. او را نیز در جوار قبر جدش دفن کردند.
خواجه ابومنصور و رقانی کی وزیر سلطان طغرل بود بیمار شد،چون کارش تنگ درآمد شیخ را و استاد امام ابوالقسم قشیری را بخواند و گفت من شما را دوست داشتهام به شما یک حاجت دارم،چون من در پرده شوم شما هر دو بزرگ بسر خاک من چندان مقام کنید که من از عهدۀ سؤال بیرون آیم بقوت شما. هر دو از وی قبول کردند. چون برحمت خدای تعالی پیوست، شیخ ما با استاد امام در پیش آن کار ایستادند. چون به گورستان رسیدند هنوز خاک فرو نبرده بودند، استاد امام شیخ را گفت کی هنوز خاک فرونکندهاند، تو مقام کن تا من مردمان را بازگردانم. خاک تمام شد و خواجه بومنصور را دفن کردند شیخ برخاست و گفت تمام شد و برفت. چون باستاد امام رسید استاد امام گفت پس آن وصیت که کرده بود شیخ چه فرمود؟ شیخ گفت رسولان آمدند و سؤال کردند آن یکی فرا آن دیگر گفت نمیبینی که کیست بر سر خاک؟ این بگفتند و برفتند. چون ایشان برفتند ما نیز برفتیم.
چون روزی چند برآمد آن خورشید آسمان صباحت و آن فلک ملاحت او را گفت ای عاشق گرم رو دانم که از سر این و آن برخیزی اما همانا که از سرجان برنخیزی آن عاشق گرانمایه سبک بر بالائی برآمد و از شدت شوق از پای درآمد چون آن صاحب جمال آن نهال نو بر آمده را از آسیب صاعقۀ قضا بسته دید جامۀ شکیبائی بر خود بدرید و در حضور اقربای خود در حال دست بزیر سر او آورد و کاردی بخود برآورد و میگفت چون چنین بود اجتماع درد از سرور خوشتر، اهل نیشابور هر دو را در یک لحظه در یک لحد دفن کردند و از رفتن ایشان بسی تأسف خوردند:
چون مرا به زندان ِ گور محبوس کردی، زینهاریان را به تو باز دادم». چون فضیل را دفن کردند، عیالش همچنان کرد که او گفته بود. دخترکان را آنجا برد و مناجات بسار کرد و بسیار بگریست. همان ساعت امیر یمن آنجا بگذشت با دو پسر خود. ایشان را دید با گریستن و زاری. برسید و گفت: «حال چیست؟»
اتو نرتز (۲۱ اکتبر ۱۸۹۲ – ۱۸آوریل ۱۹۴۹) اولین مربی تیم ملی فوتبال آلمان بود که در شهر هشینگن آلمان متولد شده بود. او سرمربیگری تیم ملی فوتبال آلمان در جام جهانی فوتبال ۱۹۳۴ و المپیک ۱۹۳۶ برلین داشت. او در زمان زمامداری آدولف هیتلر بر آلمان به حزب نازی پیوست. بعد از پایان جنگ دستگیر و در زاکسنهاوزن زندانی شد بعد از مرگش او را در گور دستهجمعی در اطراف اردوگاه دفن کردند.
آندرانیک پنج سال آخر عمرش را در شهر فرزنو میزیست تا عاقبت در تاریخ ۳۱ اوت ۱۹۲۷ در سن ۶۲ سالگی درگذشت تصمیم گرفتند که وی را در ارمنستان به خاک بسپارند اما توسط حکومت کمونیستی از این کار جلوگیری شد به ناچار وی را در گورستان پر-لاشز دفن کردند ولی عاقبت در سال ۲۰۰۰ م. باقیماندهٔ جسد وی به ارمنستان انتقال داده شد و در گورستان نظامی یرابلور به خاک سپرده شد.
آبا اِبن در ۱۷ نوامبر ۲۰۰۲ میلادی و در سن ۸۷ سالگی درگذشت. او را در کفر شمریاهو دفن کردند.
چون بپاکی زو برآمد جان پاک در بر اودفن کردندش بخاک
این وصیت کرد و کلمه شهادت بگفت و وفات کرد. او را بشستند و نماز کردند ودفن کردند و آن خط در دست او نهادند.
به گفته ی امین ساقی پیکر محمد مفتح و دو تن از محافظانش به در ساعت ۹ صبح روز چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۵۸ تشییع شد. وی را در صحن حرم فاطمه معصومه در قم دفن کردند. روحالله خمینی روز کشته شدن او را «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نامید.
رسول خدا درین خبر لعنت کرد بر ربوا خواران از بهر آنک حرام خورد، و بر آن کس که ربوا داد، و بر آن کس که نبشت و گواه بود، از بهر آن که به خوردن مال ربوا همه کوشیدند و یکدیگر را معاونت دادند. و رب العالمین در محکم تنزیل میگوید: وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ و در خبر میآید که ربوا خواران را روز قیامت بر صورت خوگان و سگان رانند، که در باب ربوا حیلت کردند، همچون قوم داود که در گرفتن ماهی حیلت کردند تا مستوجب مسخ گشتند. و حیلت در ربوا آنست که ابن عباس بآن اشارت کرد، و گفته یأتی علی الناس زمان یستحل فیه الربوا بالبیع و الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیة» حکایت کنند که در اصفهان مردی از دنیا بیرون میشد و او را مال فراوان بود و فرزندان داشت، و ایشان را نمیگفت که مال کجا نهاده، جماعتی در پیش او رفتند و درخواستند تا بگوید که مال کجا نهاده، اشارت کرد که فلان جایگه چیزی نهاده، بنگرستند در میچند بود اندک، بر گرفتند و گفتند چیزی دیگر بگوی، گفت ایشان را آن بس باشد و هم در آن حال از دنیا بیرون شد، او را دفن کردند، و بعد از دفن صیحه از گور وی شنیدند و خشتی فرو شد، در نگرستند او را بصورت خوک دیدند و دو چشم وی ازرق، فرزندانش را گفتند که کار و حرفت وی چه بود؟ گفتند «کان یأکل الربوا و لا یرحم الناس.»
نقلست که چون ابوالقاسم وفات کرد او رادر ان گور که شیخ ابوعثمان مغربی کنده بود در آنجا دفن کردند.