معنی کلمه دروار در لغت نامه دهخدا
دروار. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تویه دروار بخش صیدآباد شهرستان دامغان واقع در 21 هزارگزی شمال باختری صیدآباد و 99 هزارگزی شمال راه شوسه دامغان به سمنان ، با 1224 تن سکنه ( سرشماری سال 1335 هَ. ش. ). آب آن از چشمه دشت بو تأمین می شود. عده ای از اهالی در زمستان جهت تعلیف احشام و تأمین معاش به مازندران می روند و بهار مراجعت مینمایند. راه فرعی به راه شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
دروار. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 14 هزارگزی جنوب ساری و 3 هزارگزی باختر راه عمومی ساری به دودانگه ، با 310 تن سکنه. آب آن از سامان دره و راه آن مالرو است. گله داران تابستان به ییلاق دودانگه میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).