دخته

معنی کلمه دخته در لغت نامه دهخدا

دخته. [ دُ ت َ / ت ِ ]( ن مف ) دوخته. دو چیز بهم متصل شده بوسیله خیاطت یامیخ. خیاطت کرده. ( جهانگیری ). مخفف دوخته است که خیاطت کرده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( لغت محلی شوشتر ). || دوشیده. ( برهان ) ( آنندراج ) :
سرانجام چون شیر او دخته شد
زن و مرد از آن کار پردخته شد.فردوسی ( از جهانگیری ).

معنی کلمه دخته در ویکی واژه

دخته مشتق شده از دُخت به معنی فارسی دختر است. مگر تا یکی چاره سازد نهان/ که پر دخته گردد ز مردم جهان. «شاهنامه»

جملاتی از کاربرد کلمه دخته

چنان کن که چون پای از پشت زین درآرد تو پردخته باشی ازین
یکی روز پردخته شد پیشگاه فرامرز و گرگین بد و کیدشاه
از عشرت و شادی بی خبرم تا با غم دل پردخته ام
چو پردخته شد هیربد را بخواند سخنهای شایسته چندی براند
بیامد به مژده بر شهریار که پردخته شد شاه ز این کارزار
چو دخته شد از نامدار انجمن پراکنده گشتند سران تن به تن
از آهو سخن پاک و پردخته گوی ترازو خرد سازش و سخته گوی
ز گُردان تنی ده برآن جا نشاند چو پردخته شد، شاه لشکر براند
بدو کوش گفتا جز این است رای که از ما چو پردخته بینند جای
چو پردخته‌شان شد دل از خواسته فرستاده آمد برآراسته