خیالات

معنی کلمه خیالات در لغت نامه دهخدا

خیالات. [ خ َ / خیا ]( ع اِ ) پندارها. گمانها. تخیلات ، توهمات. مصورات. ( ناظم الاطباء ). ج ِ خیال. ( یادداشت مؤلف ) :
من چون زخیالات بری گشته ام آری
باشد ز خیالات بری مردم هشیار.مسعودسعد.اسیرم به بند خیالات و خان را
نوا میدهم وز نوا میگریزم.خاقانی.میل کش چشم خیالات شو
کندنه پای خرابات شو.نظامی.آن خیالاتی که دام اولیاست
عکس مه رویان بستان خداست.مولوی.- خیالات باطله ؛ تصورات باطله. پندارهای بی معنی. گمانهای نابجا. توهمات بیخود.
- خیالات بی معنی ؛ تصورات بی معنی. ( ناظم الاطباء ). خیالات باطله. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خیالات لاطائل ؛ تصورات بی فائده. ( ناظم الاطباء ). خیالات بی معنی. خیالات باطله.
- خیالات واهی ؛ خیالات بی معنی. پندارهای نابجا. گمانهای بیخود. ( یادداشت مؤلف ).
|| نزد اطباء عبارت است از ذرات رنگارنگ که در برابرچشم آدمی محسوس و مشاهده شود گویی در جوهر پراکنده است. چنانچه در بحرالجواهر ذکر کرده و در موجز گفته است که آن اشکالی است برنگهای گوناگون که در هوا دیده میشود و مآل هر دو تعریف یکی باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

معنی کلمه خیالات در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع خیال
پندار ها گمانها

جملاتی از کاربرد کلمه خیالات

بود عالم در حقیقت جز نمود حق نبود از خیالات جهان بگذر اگر خواهی خدا
چون خیالاتست در چشمت، وجود این و آن هیچ غیر از حق نماند، چشم دل گر وا شود
از خیالات پریشان، دل روشن صائب آب در ریگ پریشان شده را می ماند
من هیچ کار خلافی انجام ندادم. من از مایکل جکسون خوشم نمی‌آید اما به کسی صدمه نزدم. من به کسی حمله نکردم. آنچه انجام دادم اعتراضی بود نسبت به اعمال و رفتار جکسون که خودش را مسیح می‌بیند و می‌خواهد دنیا را شفا بدهد. من دیگر نمی‌توانستم آن را تحمل کنم. صنعت موسیقی به خاطر ثروت و قدرتی که جکسون دارد به او اجازه می‌دهد تا خیالات و توهم‌هایش را پرورش دهد.
خیالاتی که با نام آقای دلار معروف شد، مجموعه‌ای تلویزیونی ۱۰ قسمتی کاری از گروه اقتصاد شبکه یک به کارگردانی و تهیه کنندگی «مجید بهشتی» و تولید سال ۱۳۶۸ است. این مجموعه‌ای تلویزیونی کاری فرهنگی و اجتماعی درباره تأثیر تغییرات نرخ ارز در زندگی مردم بود.
همه بر همدگر از بس که بمالند دهن آن خیالات به هم درشکند او ز فغان
پردهٔ ظلمت از جهان برخاست وان خیالات از میان برخاست
دیده که نور ازلی بایدش سر به خیالات فرو نایدش
آه از آن حرمان که دل را از خیالات محال گاه می دادم تسلی، گاه خون می ساختم
گرفتار خیالات لبش گشتم همین باشد اثر هرگه مگس در خواب ببیند شکرستان را
در خیالات خط سبز کمان ابروی خویش «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو»
مدّعی فهم خیالات خیالی نکند خر چه داند صفتِ معجزهٔ عیسی را