خوشترک

معنی کلمه خوشترک در لغت نامه دهخدا

خوشترک. [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ رَ ] ( ص تفضیلی ، ق مرکب ) کمی خوش آیندتر. قدری نیکوتر. ( ناظم الاطباء ).کمی بهتر. || نرم تر. آرام تر :
ما که با داغ نام سلطانیم
ختلی آن به که خوشترک رانیم.نظامی.فرس خوشترک ران که صحرا خوش است.نظامی.|| بسیار خوشتر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

معنی کلمه خوشترک در فرهنگ عمید

کمی خوش تر و نیکوتر، قدری بهتر و خوشایندتر.

جملاتی از کاربرد کلمه خوشترک

پیش ازینم خوشترک می‌داشتی تا چه کردم؟ کز کفم بگذاشتی
وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک خاک هجران بر سر وصلی که باشد مشترک
در جهان تو زنده رود او زنده رود خوشترک آید سرود اندر سرود
پادشاه فرمود که: یک هنر غلام من آن استکه دایماً مرا مینگرد و چشم از روی من بر نمیدارد. گفتند: ای شاه عالم! پس زودتر بگو، این سهلکاری است. ما همه روز و شب بعد از این، ترا نگریم. خاک بر سرکارهای دیگر، از این خوشترکار چه باشد!
کم زن اندر ریش شانه مشترک آنکه خاص آن تو باشد خوشترک
فرس خوشترک ران که صحرا خوشست عنان درمکش بارگی دلکشست
زر و مال‌آنقدر خوشترکه‌خاکش‌کم خوردبیدل تلاش‌گنج جز سرمنزل قارون نمی‌باشد
خوشتری خوشتری تو از دو جهان لیک من نیز از تو خوشترکم
اندکی خلق خوشترک باید ور فتوحیست مشترک باید
مر مرا خوشترکه دراین دیولاخ خواجهٔ با ریو و رنگی بودمی