خودسری. [ خوَدْ / خُدْ س َ ] ( حامص مرکب ) لجاج. خیرگی. کله شقی. خودرایی. خودکامی. یک پهلویی. یک دندگی. خیره سری. استبداد. استبداد بالرأی. آنکه بدون مشورت با دیگران کار کند و آنکه رای و عقیده دیگران را ناچیز انگارد. پیش خود : چه کارم جز دعای خودسری چند که صد عزت بیک دشنام بخشند.ظهوری ( از آنندراج ).
معنی کلمه خودسری در فرهنگ معین
( ~. سَ ) (حامص . ) ۱ - خودرایی . ۲ - تمرد. ۳ - گستاخی .
معنی کلمه خودسری در فرهنگ عمید
۱. خودسر بودن. ۲. سرپیچی از اطاعت، سرکشی.
معنی کلمه خودسری در فرهنگ فارسی
لجاج خیرگی ۱ - خودرایی . ۲ - سر پیچی از اطاعت ( قانون یا بزرگتران ) تمرد . ۲ - بی باکی گستاخی .
معنی کلمه خودسری در ویکی واژه
خودرایی. تمرد. گستاخی.
جملاتی از کاربرد کلمه خودسری
ظل حق ظهر پیمبر مانع ظلم و فساد ظالمان را سد راه جور و ظلم و خودسری
برخی کنشگران فرهنگی نیز با اعتراض به وزرای میراث فرهنگی و فرهنگ ارشاد اسلامی، خاکسپاری محمدرضا شجریان را در آرامگاه فردوسی، خلاف موازین میراث فرهنگی در رعایت عرضه و حریم محوطههای تاریخی دانستند. ایشان بر این باور بودند که خانواده شجریان با خودسری قوانین میراث فرهنگی را زیر پا گذاشتهاند.
هر که را می بود در سر دعوی پیغمبری اشقیا کردند بردار فنا از خودسری
آشفتگان راه غمت را ز خودسری در هر دو گام راهبری میکند وداع
نکرده خودسری و ساخته به لقمهٔ نان ز جمع حاصل املاک سیستان رستم
تا کند در راه ما را رهبری زانک نتوان ساختن از خودسری
شکست خودسری تسخیر صد حرص و هوس دارد جهانیگبر از یککشتن آتش مسلمانکن
چاره ی خودسری خلق چه امکان دارد ششجهت انجمن عیش به غم ساختهاند
راه عافیت پویی رخش خودسری پی کن منزلت سر دار استگر شود بلدگردن
شوند عاقبت از خودسری بیابان مرگ کسان که دست ارادت به رهنما ندهند
آن کش به ما سوا سزد از فضل برتری کردند سر به نیزه اش از روی خودسری
اَسروشتی واژهای است که در مقابل سروش آمدهاست، اسروشتی به معنی نافرمانبرداری، ناشنوایی یا خودسری است.