خوانده. [ خوا/ خا دَ / دِ ] ( ن مف ) پذیرفته شده ، چنانکه در خواهرخوانده و برادرخوانده می آید. || اسم مفعول از خواندن. رجوع به معانی خواندن شود. || مدعی علیه در اصطلاح دادگستری. ( از لغات فرهنگستان ). خوانده. [ خوا / خا دَ ] ( اِخ ) دهی از بخش حومه شهرستان نائین در بیست ودوهزارگزی نائین. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
معنی کلمه خوانده در فرهنگ معین
(خا دِ ) (ص مف . ) ۱ - قرائت شده . ۲ - دعوت شده . ۳ - احضار شده ، فراخوانده .
( اسم ) ۱ - قرائت شده مطالعه شده . ۲ - دعوت شده بمهمانی . ۳ - احضار شده فرا خوانده . ۴ - مدعی علیه . دهی است از بخش حومه شهرستان نائین در بیست و دو هزار گزی نائین .
معنی کلمه خوانده در ویکی واژه
قرائت شده. دعوت شده. احضار شده، فراخوانده.
جملاتی از کاربرد کلمه خوانده
سْتاری گراد، نور و کارلواتس خواهرخواندههای ارژبتواروش هستند.
هر که از پشت ورق روی ورق را خوانده است در بهاران نتواند ز خزان غافل شد
چیگینها را «آلت سیاست و غضب» خوانده است.
الشکور از کرسی حق خوانده ام بی اشتباه ارض جنت دیدم و انعام و احسان یافتم
شهر آزیلیانو ونتو خواهرخواندهٔ آزیلیانو ورچلزه هست.
مشک خطت که هست روان تر ز آب جوی بر خوانده ام ندیده شد، ای گلعذار، خط
بگفتا بلی خوانده باشم بسی چو من نیست دانا به آن هر کسی
شهر ولگوگراد خواهرخواندهٔ الوانو رومانو هست.
در قرن ۱۲ قمری سید محمدمهدی بحرالعلوم نیز از سوی برخی آیتالله خوانده شد و چند دهه بعد، از لقب آیتالله برای اشاره به فقهای دیگری چون شیخ مرتضی انصاری شوشتری و میرزای شیرازی نیز استفاده شد.
شهر گویا خواهرخواندهٔ اروگوایانا هست.
غواصی رازت به دلایل چه جنون است در قلزم تحقیق شنا خوانده کدویی
چو اول می ندانی ماندهٔ تو اگرچه صد معانی خواندهٔ تو
تو به بندی صورت واماندهٔ کی تو حرف حق احمد خواندهٔ
کس بیطلب نرفته، اگر دیر، اگر حرم خواری کشد، نخوانده به هرجا رود کسی
در وصف تو بسیار سخن راندهایم بسیار کُتُب ساخته و خواندهایم
بدان که آنچه گفتیم در آن است که کسی ناخوانده به زیارت شود، اما حکم دعوت کردن دیگر است.