خنج
معنی کلمه خنج در لغت نامه دهخدا

خنج

معنی کلمه خنج در لغت نامه دهخدا

خنج. [ خ َ ] ( ص ) باطل. ضایع. ( ناظم الاطباء ). بیهوده. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بسی راندی از گفت بی سود و خنج
اگر پاسخ سرد یابی مرنج.اسدی ( گرشاسب نامه ). || ( اِ ) نصیب. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
گرت من ستایش نگویم مرنج
که بهره ندارم ز گنج تو خنج.ازرقی ( از آنندراج ).شعر و شطرنج همی دانی و بس
زین دو سه بازی وزآن بیتی پنج
نه در آن داری از حکمت بهر
نه درین داری از فکرت خنج
زین وزان چند بود بر که و مه
مر ترا کشی و فیریدن و غنج.سوزنی. || سود. نفع. ( ناظم الاطباء ) :
مرا هرچه ملک و سپاه است و گنج
همه آن تست و ترا زوست خنج.عنصری.گرگی که تو بی نفعی و بی خنج ولیکن
خود روز و شب اندر طلب نفعی و خنجی.ناصرخسرو.چکنی علم در میانه گنج
کار باید که کار دارد خنج.سنائی.بهر پاس است مار بر سر گنج
نز پی آنکه گیرد از وی خنج.سنائی. || راحت. استراحت. ( ناظم الاطباء ) :
ای مایه طربم و آرام روز و شبم
من خنج تو طلبم و تو رنج من طلبی.عنصری.من طالب خنج تو شب و روز
اندر پی کشتنم چرایی.عنصری. || شادی. ( ناظم الاطباء ) :
ملک آباد به ز گنج روان
شادی تن نداد خنج روان.سنائی.|| ناز. عشوه. کرشمه. || آواز. رقص. طرب. عیش. || گم شده. || آوازی که هنگام مجامعت از بینی آدمی برمی آید. ( ناظم الاطباء ). || نام درختی است. ( یادداشت مؤلف ) : و اندر او [ ناحیت گوزگانان ] درختی است خنج خوانند و چوب وی هرگز خشک نشود و نرم بود چنانکه بر او گره توان افکندن. ( حدود العالم ). و این ناحیت [ خرخیز ] مشک بسیار افتد و مویهای بسیار و چوب خدنگ و چوب خنج و دسته کارد ختو خیزد. ( حدود العالم ).
خنج. [ خ ُ ] ( اِ ) بوم. جغد. ( ناظم الاطباء ).
خنج. [ خ ُ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش مرکزی شهرستان لار است بحدود و مشخصات زیر: شمال :دهستان بیدشهر و بنارویه و افرز از شهرستان فیروزآباد، جنوب دهستانهای اردو بیرم ، خاور دهستان حومه لار، باختر دهستان علامرودشت بخش کنگان. این دهستان در شمال باختری بخش واقع و در شمال آن کوهستان لیتو و درجنوب آن کوه گوگردی قرار گرفته. هوای آن گرم و خشک و آب مشروب آن از رودخانه قره آغاج و قنات و چاه و چشمه است. زراعت این دهستان بیشتر دیم است. محصولات آن عبارتند از: غلات و خرما و برنج و پنبه و تنباکو و کنجد و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و کسب و صنایع دستی معموله قالی و گلیم بافی است. این دهکده از40 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و تعداد نفوس آن درحدود ده هزار نفرند و قراء مهم آن عبارتند از: سه ده ؛بیخومه بیغرد؛ تخته ، سلف آباد؛ گرهشت ؛ گورده ؛ زنگ و مهمله ؛ هفتوان. مرکز دهستان قصبه خنج است و طایفه عمله از ایل قشقائی در آن محل سکنی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ). رجوع به فارسنامه ناصری شود.

معنی کلمه خنج در فرهنگ معین

(خَ ) (اِ. ) ۱ - شادی ، طرب . ۲ - نفع ، فایده .

معنی کلمه خنج در فرهنگ عمید

۱. شادی، طرب: ای مایهٴ طربم و آرام روز و شبم / من خنج تو طلبم تو رنج من طلبی (عنصری: ۳۵۴ ).
۲. نفع، فایده، سود، بهره: گرت من ستایش نگویم مرنج / که بهره ندارم ز گنج تو خنج (ازرقی: مجمع الفرس: خنج ).
۳. نازوعشوه، غنج.

معنی کلمه خنج در فرهنگ فارسی

( اسم ) آوازی که وقت جماع از بینی و گلوی شخص بر آید .
دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند دارای ۲٠۵ تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و زعفران و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه مالرو است .

معنی کلمه خنج در دانشنامه عمومی

خُنْج شهری است در جنوب استان فارس که در فاصله ۲۷۰ کیلومتری شیراز و ۱۱۰ کیلومتری خلیج فارس می باشد. این شهر مرکز شهرستان خنج است. خنج بر اساس آمار سرشماری نفوس و مسکن ۱۳۹۵ دارای ۱۹٬۲۱۷ تن جمعیت گزارش شده است. که از این نظر بیست و پنجمین شهر استان فارس و سیصد و پنجاه و چهارمین شهر ایران به شمار می رود. دین بیشتر مردم شهرستان خنج اسلام و از مذهب اهل سنت، شافعی هستند.
خنج در ارتفاع ۶۷۰ متری از سطح دریا در منطقه رشته کوه های زاگرس واقع شده است. خنج در دشت خنج از شمال و جنوب به وسیلهٔ کوه ها محصور شده است. آب و هوای خنج به طور کلی گرم و خشک است و در زمستان ها هوا معتدل و در تابستان ها هوا بسیار گرم است و ناحیه نیمه خشک استان را دربر می گیرد.
بنا بر احتمال بنای ابتدایی شهر خنج در اطراف قلعه تونگر که بر روی فلاتی شکل گرفته است تشکیل شده است. این قلعه که در قسمت شمالی شهر است حکایت از وجود آبادی سه هزار ساله و پیش از آن دارد. بر این قلعه حکام نیمه مختار فرمان می راندند. اکنون نیز از قلعه توانگر آثاری باقی است از جمله برج دیدبانی، بارو، حصار، آب انبارو… این منطقه اکنون استحفاظی است.
مردم خنج اچمی بوده و زبان رایج ایشان نیز اَچُمی ( لارستانی ) است خنج پس از لارستان دومین شهر شاخص اچمی ها است. . شهر خنج با دارا بودن بیش از ۲۰ اثر تاریخی از دوره های مختلف که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده اند، یکی از شاخص ترین شهرهای تاریخی استان فارس محسوب می شود.
این شهر بر اساس آمار سرشماری نفوس و مسکن ۱۳۹۵ دارای ۱۹٬۲۱۷ تن جمعیت است. ارتفاع خنج از سطح دریا ۶۷۰ متر است. فاصله اش با خلیج فارس ۱۱۰ کیلومتر و با شیراز ۲۷۰ کیلومتر می باشد.
در مورد ریشه نام احتمالات زیادی داده شده است که دو دیدگاه نسبت به باقی دیدگاه ها شاخص تر است.
صورت اولیه آن «هُنگ» از واژه اوستایی و زرتشتی است اما به مرور به «هُنج»، «خُنگ» و خنج تبدیل یافته است. که این خود نشان دهنده پیشینه بسیار کهن این سرزمین است.
همچنین معنای شادی و جشن برای خنج با واقع شدن آن در مجاورت روستای «سَدِه» در پنج کیلومتری شمال خنج مطابقت دارد، چرا که جشن سَده از جمله جشن های زرتشتی در محل این روستا برگزار می شده و احتمال دارد که نام خنج نیز به این منظور به کار رفته باشد.
خنج (قائنات). خنج روستایی در دهستان کرغند بخش نیمبلوک شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۲۱۳ نفر ( در ۶۹ خانوار ) بوده است.
معنی کلمه خنج در فرهنگ معین
معنی کلمه خنج در فرهنگ عمید
معنی کلمه خنج در فرهنگ فارسی
معنی کلمه خنج در دانشنامه عمومی
معنی کلمه خنج در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه خنج در دانشنامه آزاد فارسی

خُنْج
خُنْج
شهری در استان فارس، غرب شهرستان لار، و مرکز اداری بخش خُنج. با ارتفاعی حدود ۶۵۰ متر، در دشتی در ۲۰۵کیلومتری جنوب شرقی شیراز و ۹۲کیلومتری غرب شمالی لار، سر راه لار به قیروکارزین و فیروزآباد و نیز جهرم به لامرد، قرار دارد. اقلیم این شهر گرم و خشک و جمعیت آن ۲۰,۰۱۲ نفر است (۱۳۸۵).

معنی کلمه خنج در ویکی واژه

شادی، طرب.
نفع، فایده.

جملاتی از کاربرد کلمه خنج

لب را به جای خنجر شمر لعین نهاد لختی نمود گریه بر آن کشته زار زار
بالاش توان گفت صنوبر به مثل راست گر خنجر و شمشیر بود بار صنوبر
مرهم ریش سینه و داروی درد می‌شود خنجر «لا» که می‌زنی، ناز «نعم» که می‌کنی
هرآنگه که تشنه شدستی به خون بیالودی آن خنجر آبگون
درین مصاف بر اعدای خود ظفر اوراست که خویشتن کشد ار خنجرش بدست افتد
بقعه شیخ قاضی حسن مربوط به سدهٔ ۸ ه.ق است و در خنج، محله شعیبی واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۵۹۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
برفتند ودیدند پیلی ژیان به خنجر بریده ز سر تا میان
آب شیرین، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان خنج در استان فارس ایران است.
بقعه شیخ شعیب مربوط به سدهٔ ۸ ه.ق است و در خنج، محله شعیبی واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۶۱۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در طول جنگ ویتنام، علیرغم مخالفت‌هایش با جنبش ضدجنگ و پذیرش این ایده که جنگ به نحوی برای جلوگیری از جنگ جهانی سوم ضروری است، هوفر در مورد مداخله گرایی آمریکا، به ویژه اطلاعاتی که جنگ با آن در جنوب شرقی آسیا ادامه می‌یافت، تردید داشت. . بعد از اینکه آمریکا بیشتر درگیر جنگ شد، هوفر آرزو داشت از شکست در ویتنام جلوگیری شود، زیرا می‌ترسید که چنین شکستی جامعهٔ آمریکا را به‌شکلی آسیب‌زا دگرگون کند و در را به روی کسانی که افسانهٔ خنجر از پشت را ترویج می‌کنند باز کند و اجازهٔ ظهور نسخهٔ آمریکایی هیتلر را بدهد.
شهاب خنجر سبزش چنان ببارد لعل که ابر بادیه بر دامن دمن یاقوت
عیار دلاور که کند ترک سر خویش از خنجر خونریز و سر دار نترسد
نخستین شمشیر‌های یافت شده در اوایل عصر برنز، نه شمشیر و خنجری هستند که مارسلا فرانگپین[الف] در دهه ۱۹۸۰ در ارسلان‌تپه کاوش کرده‌است. این شمشیرها از آلیاژ مس و آرسنیک ساخته‌شده‌اند و سه‌تای آن‌ها با نقره تزئین شده‌اند. این اسلحه‌ها ۴۵ تا ۶۰ سانتی‌متر طول دارند.
شاخ سوسن کشید خنجر سیم ابر بر آب ریخت دُر یتیم
سگالش همی کرد تا چون کند که خنجر ز ماهنگ پر خون کند
در حدود ۳۰۰ کیلومتری جنوب مرکز استان فارس واقع شده‌است این بخش از طرف جنوب غربی به شهرستان جم از طرف جنوب شرقی به بخش گله‌دار و از طرف شمال به بخش علامرودشت در شهرستان لامرد و شهرستان‌های خنج و فراشبند، از طرف جنوب به شهرستان عسلویه محدود می‌شود. این بخش به عنوان بزرگترین بخش با بیش از پنجاه آبادی ، قطب کشاورزی شهرستان مهر و دارای آبشارها و مناطق دیدنی و جلوه‌های زیبای طبیعی است.