خمیری

معنی کلمه خمیری در لغت نامه دهخدا

خمیری. [ خ َ ] ( ص نسبی ) آلوده بخمیر. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( حامص ) بحالت خمیر بودن.

معنی کلمه خمیری در فرهنگ فارسی

آلوده بخمیر

معنی کلمه خمیری در فرهنگستان زبان و ادب

{pasty} [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذایی دارای بافت نرم، مانند خمیر

جملاتی از کاربرد کلمه خمیری

چند باشد چو تنور این شکمت پر ز خمیر؟! ای خمیری دمی از خمر مصفا برگو
آهنگری یا فورجینگ فرآیندی است که در آن با استفاده از نیروی مکانیکی تغییرشکل لازم بر روی فولاد انجام می‌شود. این تغییر شکل روی فولاد می‌تواند طی یک یا چند مرحله توسط پتک‌کاری یا پرس‌کاری انجام شود و شکل نهایی ایجاد گردد. برای افزایش قابلیت شکل‌پذیری معمولاً به فولاد گرما می‌دهند تا به حالت خمیری درآید، سپس آن را با پتک می‌کوبند. یا چکش‌کاری می‌کنند تا به شکل خواسته شده در آید.
پیازها را پوست بگیرید و رنده کنید. بصورت سنتی در تهیه آچار از پیاز سیستانی استفاده می‌شود و معتقدند این پیاز از حیث خاصیت نسبت به سایر پیازها برتری دارد. سپس آن‌ها را در ظرف بزرگی بریزد و سایر مواد را به آن اضافه کنید. در این مرحله باید بوسیله دست تمام مواد را خوب ورز دهید تا حالت خمیری شکل پیدا کند.
از خمیری اشتر وشیری پزند کودکان از حرص آن کف می‌گزند
هم خمیری خمر طینه دری گرچه عمری در تنور آذری
در تهیه این چاشنی نباید از هرگونه آب یا مایع دیگری استفاده کرد. برای خمیری شدن آن همان آب پیاز کافی است.
که من این کار، آسان بی زجیری برون آرم چو مویی از خمیری
نان آنکس پخته باشد نزد آنها کز خرد نه خمیری دارد اندر راه فطرت نه فطیر
در حسن تو را تنور گرم است ما را بربند ما خمیریم
ز پیری پیکرش مشت خمیری شده هر تار مویش جوی شیری
یکی از آش‌های استان قم می‌باشد. در این آش از نوعی خمیر برای پخت استفاده می‌شود دلیل اسم این آش به اُماج به دلیل خمیری است که در آن استفاده می‌شود.
چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم که امروز همه روز خمیریم و خماریم
رشتهٔ لاک معرفت ماییم گه خمیریم و گاه بغراییم
بدان کس که او را خمیریست خام همه کس دهد نان پخته به وام
آزوکی در ساخت واگاشی یا شیرینی سنتی ژاپنی و شیرینی چینی مادهٔ بسیار مهمی به‌شمار می‌آید. این لوبیا به صورت خمیری به نام آن (خمیر لوبیا) درآمده و از آن در داخل مانجو، موناکا، تورایاکی، آنپان و غیره استفاده می‌شود.