خشیج

معنی کلمه خشیج در لغت نامه دهخدا

خشیج. [ خ َ ] ( ص ) نقیض. ضد. ( برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) مخفف آخشیج که بمعنی عنصر است. ( برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خشیج در فرهنگ معین

(خَ ) (اِ. ) نک آخشیج .

معنی کلمه خشیج در فرهنگ فارسی

نقیض ضد

معنی کلمه خشیج در ویکی واژه

نک آخشی

جملاتی از کاربرد کلمه خشیج

تا سه فرزند آخشیجان را چار مادر چنانکه نه پدرست
ازین چهار مصدر که آخشیجانند قویترند همین دو مصدر آتش و آب
شعاع جاودانی را که داری در درون‌، سرده فروغ آخشیجی را که داری از برون بفکن
وین چهار آخشیج را به درست چون پدید آمد امتزاجی رست
گزیده چهار توست، بدو در جهانهان همارا به آخشیج، همارا به کارزار
آخشیجان از برون نیرو کند تا ببندد عقدهٔ لاینحلی
شد آب و خاک و باد آتش کویت بهر عالم ز قدرت لحظه لحظه علت ایجاد اخشیجان
نحم و رجم زود عنفت را نیارم گفت میل هر یکی گر چار گردند آخشیجان چهار
طبع و اخشیج هیولا را شناسیم اصل کون هر کرا این منکر آید عقل او گیرد غبار