حقیق

معنی کلمه حقیق در لغت نامه دهخدا

حقیق. [ ح َ ] ( ع ص ) سزاوار. ( دهار ). جدیر.قمین. حری. لایق. درخور. ازدَرِ. || درست. || واجب. || ثابت : حق حقیق. || حریص. ج ، احقاء. حقایق. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه حقیق در فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (ص . ) سزاوار، لایق .

معنی کلمه حقیق در فرهنگ فارسی

سزاوار، لایق، احقائ جمع
( صفت ) سزاوار لایق . جمع : احقائ .

معنی کلمه حقیق در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَقِیقٌ: واجب - سزاوار
ریشه کلمه:
حقق (۲۸۷ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه حقیق

چو عطّار این زمان آهسته جان باش حقیقت بود پیدا و نهان باش
ای خداوندی که خرد را بتو راه نیست و هیچکس از حقیقت تو آگاه نیست،
حقیقت هر که جان بشناخت از یار یکی شد در یکی اینست اسرار
گرمی و سردی امر و نهی {دهد پشت} روی چو بنماید اعتدال حقیقت
اگرچه شرع دید مصطفایست حقیقت مصطفی دید خدایست
تو وصلم در حقیقت داری اینجا ولی از نقش برخورداری اینجا
یکی باشد نهادت در بر جان حقیقت جان شود در دوست پنهان
عهد جدید نیز همانند عهد عتیق، به یک پیمان اشاره می‌کند که آغازگر دوره جدیدی از ارتباط خداوند و انسان است. مفهوم این پیمان برداشتن شریعتی که خداوند به وسیله موسی مقرر کرده بود از زندگی بشر و بخشش کلیه گناهان انسان به وسیله ایمان به خداوند بود. نشانه و در حقیقت اصل محوری این پیمان بخشش کلیه گناهان نوع بشر (از آغاز تا پایان جهان) به واسطه قربانی شدن عیسی مسیح (یعنی صورت بشری خداوند) است.
سر سردار حقیقت ز عمود آنچه بدید نتوان گفت و شنید
از تو شد ای اهل گنج و مرد کار گنج مخفی حقیقت آشکار
قل الروحست جان با تن حقیقت چنین باشد که اینجا دید دیدت