ییلاقی

معنی کلمه ییلاقی در لغت نامه دهخدا

ییلاقی. [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] ( ص نسبی ) منسوب به ییلاق : هوای ییلاقی ، خانه ییلاقی. ( یادداشت مؤلف ) :
کاکل از مه شد عذار ساقیان سردمهر
آب و آتش بر رخ گلهای ییلاقی فشاند.مسیح کاشی ( از آنندراج ).رجوع به ییلاق شود.

معنی کلمه ییلاقی در فرهنگ فارسی

منسوب به ییلاق : هوای ییلاقی خانه ییلاقی

جملاتی از کاربرد کلمه ییلاقی

داستان دختری است به اسم لوسی که در سفر فلورانس، با پسر جوانی به اسم جورج آشنا می‌شود ولی پس از اقامت کوتاهش در فلورانس به خانه ییلاقی‌شان در انگلستان، پیش مادر و برادرش، فردی برمی‌گردد. پس از مدتی، جوانی به نام سیسل با بازی دنیل دی لوییس، به لوسی پیشنهاد ازدواج می‌دهد و لوسی هم قبول می‌کند ولی قبل از ازدواجشان، سر و کلهٔ جورج پیدا می‌شود که همین موضوع در تصمیم ازدواج لوسی خلل ایجاد می‌کند.[۱]
در حال حاضر جمعیت این روستا حدود۶۸۰۰ نفر است. این روستا یکی از زیباترین مناطق ییلاقی استان البرز است.