معنی کلمه یکه سوار در لغت نامه دهخدا
گرچه بر اسب جفا یکه سواری بمتاز
که دلم چنگ در آن گوشه فتراک زده ست.سیدحسن غزنوی.یکه سوار جلوه را صف شکن دو کون کن
میرشکار غمزه را رخصت ترکتاز ده.مخلص کاشی ( از آنندراج ).|| یکه تاز. ( آنندراج ). بهادر و شجاع و دلیر. ( ناظم الاطباء ).