یک
معنی کلمه یک در لغت نامه دهخدا

یک

معنی کلمه یک در لغت نامه دهخدا

یک. [ ی َ / ی ِ ] ( عدد، ص ، اِ ) نخستین شماره از اعداد که به تازی واحد و اَحَد گویند. ( ناظم الاطباء ). نخستین شماره عددی که در مرتبه اول واقع است. ( حاشیه برهان چ معین ). احد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( حاشیه برهان چ معین ). واحد. ( ناظم الاطباء ). احد. وحد. واحد. ( یادداشت مؤلف ). نماینده آن در ارقام هندیه «ا» است و در حساب جُمَّل ، صورت الف. امروز در تلفظ غالباً به کسر یاء آورند ولی به فتح درست است ، چنانکه حافظ در غزلی آن را با «نمک » و«محک » و «فلک » و غیره قافیه آورده است :
ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک
حق نگه دار که من می روم اﷲ معک
گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم
وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک.
ابله و فرزانه را فرجام خاک
جایگاه هر دو اندر یک مغاک.رودکی.یک قحف خون بچه تاکم فرست از آنک
هم بوی مشک دارد و هم گونه عقیق.عماره.نموده ست رازت به من سربه سر
که باشد مرا از تو هم یک پسر.فردوسی.چون یکی جغبوت پستان بند اوی
شیر دوشی زوی روزی یک سبوی.طیان.از دل و پشت مبارز می برآید صد تراک
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ.عسجدی.- یک بغل ؛ کنایه از مقداری که بغل را پر کند، چنانچه دو بغل کنایه از بسیار است. ( از آنندراج ) :
یک بغل مشک میسر شودش نافه صفت
دست شانه چو به گیسوی رسای تو رسد.ملاطغرا ( از آنندراج ).- || کنایه از مقدار بسیار. ( غیاث اللغات ).
- || مقدار اندک یعنی آن مقدار از چیزی که بتوان در زیر بغل حمل کرد. ( ناظم الاطباء ).
- یک سلولی ؛ نباتات یک سلولی یا پروتوفیت نباتاتی هستند که فقط از یک سلول گرد یا بیضی و یا دراز و یا رشته ای شکل به وجود آمده اند و کلیه اعمال حیاتی نبات را که شامل تغذیه ، تنفس ، تولیدمثل ، حرکت ، دفع و غیره است همان یک سلول انجام می دهد.
- یک شدن ؛ واحد شدن. در حکم واحد شدن. مثل هم شدن. مانند همدیگر گشتن :
گر تو صد سیب و صد آبی بشمری
صد نماند یک شود چون بفشری.مولوی.- یک غنچه ؛ مقدار یک غنچه. ( آنندراج ). به اندازه غنچه ای. به قدر غنچه ای :
غم عالم فراوان است من یک غنچه دل دارم
چه سان در شیشه ساعت کنم ریگ بیابان را.

معنی کلمه یک در فرهنگ معین

( ~. ) (ص )۱ - تنها و بی همتا. ۲ - نخست ، اول . ۳ - (کن . ) درجة بالا، بسیار خوب .
(یَ یا یِ ) [ په . ] (اِ. ) نخستین شمارة اعداد، واحد.

معنی کلمه یک در فرهنگ عمید

نخستین عدد در حساب، عدد نخست، «۱».

معنی کلمه یک در فرهنگ فارسی

عددنخست، عدد۱، نخستین عدددرحساب
۱- یکی ازاعداد اصلی نخستین شمار. عددی که در مرتب. اول واقع است احد یک اندام از اندامهای اوناقص باشد : کوه از غمت بشکافته و آن غم بدل در بافته یک قطره خونی یافتهازفضلت این افضالها. (دیوان کبیر ) توضیح بسیاری ازقدمایک جزعدد بشمار نمی آورند.یا یک از پس دیگر. متوالی. یایک از پس دیگر رفتن . مرادفه یا یک از دیگر . از یکدیگر : دانستن سایه وارتفاع یک از دیگر بوسیل. اسطرلاب . یا یک از دیگر بسته مرتبط : یک از دیگر بسته بنگریستن یعنی مرتبط بنظر. یا یک ازدیگر جداشدن. فرق .یا یک به یک . یکایک : ومرغان را یک به یک بخواند. یا یک بدو کردن. مشاجره کردن . یایک و دو کردن باکسی . با او محاجه کردن : من نمیخواهم بادوستانم یک و دو کنم. ۲- افادت تنکیرکند معادل (ی ) نکره : یک روز ( روزی ) بافرزانگان نشستهبود (مامون ) . توضیح (یک ) عدد را از(یک ) نکره بدین میتوان پسندیده باشد عدد است : یک خربزه خریدم نه بیش . و اگر ناپسند باشد نشان. نکره است: یک شب تامل ایام گذشته میکردم که اگر بگویم نه بیش ناپسنداست . ۳- تن فرد شخص : بهریک از سایر بندگان حواشی خدمتی متمین است ... .
فرد و یکه رسم و دستور و عادت و قاعده و قانون

معنی کلمه یک در دانشنامه عمومی

«یک!» ( اسپانیایی: ¡Uno! ) نام نهمین آلبوم استودیویی از گرین دی است که در ۱۷ فوریه ۲۰۱۸ از طریق رپریز رکوردز پخش شد. این آلبوم، اولین آلبوم از سه گانه یک!، دو!، و سه! است. این آلبوم در چارت آمریکا ( بیلبورد ۲۰۰ ) به رتبه دو رسید.
یک (ترانه یوتو). «یک» ( به انگلیسی: One ) ترانه ای از گروه یوتو است که سال ۱۹۹۲ میلادی منتشر شد. این سومین ترانه از آلبوم آکتونگ بیبی است که به صورت تک آهنگ نیز منتشر شد و مورد تحسین اهالی موسیقی قرار گرفت. «یک» در فهرست های متعددی از بهترین ترانه های تاریخ موسیقی جای گرفته که از آن جمله می توان به جایگاه سی وششمِ فهرست «۵۰۰ ترانه برتر تمام اعصار رولینگ استون» اشاره کرد.
یک (فیلم ۲۰۰۳). یک ( به تلگو: Okkadu ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی گوناشکار است. در این فیلم بازیگرانی همچون ماهش بابو، بومیکا چاولا، پراکاش راج، موکش ریشی، تلنگانا شکونتلا ایفای نقش کرده اند.
معنی کلمه یک در فرهنگ معین

معنی کلمه یک در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَکُ: باشد (جزمش به دلیل شرط شدن برای بعد از خود می باشد )
معنی لَمْ یَکُ: نبود ونیست (عبارت "لَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ " این چنین نبوده ونیست که به آنان سود برساند)
معنی یَکُ یَنفَعُهُمْ: سود می دهد - نفع دارد ("فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْاْ بَأْسَنَا " یعنی : ولی زمانی که عذاب سخت ما را دیدند، ایمانشان سودی به آنان نداد)
معنی أَثَاماً: سزا-مجازات - کیفر سخت
معنی أَثْخَنتُمُوهُمْ: بسیار آنها را کشتید- برآنها غلبه کردید - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن ، و غلبه و قهر بر دشمن است . کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او . د...
معنی أَثَرِ: اثر-جای پا
معنی أَثَرْنَ: زیر ورو کردند-برپا نمودند
معنی أَثَرِی: در پی من
معنی أَثْقَالاًَ: بارهای سنگین
معنی أَثْقَالَکُمْ: بارهای سنگینتان
معنی أَثْقَالَهَا: بارهای سنگینش
معنی أَثْقَالَهُمْ: بارهای سنگینشان
معنی أَثْقَلَت: آن زن سنگین شد
معنی أَثْلٍ: نام گیاهی بی میوه(طرفاء)
ریشه کلمه:
کون (۱۳۹۰ بار)

معنی کلمه یک در ویکی واژه

(ریاضی): واحد آغاز کننده اعداد صحیح، اولین عدد صحیح در مجموعه عددهای صحیح که مبنای همه عددهاست. عددی که اگر در خود ضرب یا برخورد تقسیم کنند، خودش بدست می‌آید. نخستین شماره اعداد، واحد.
یِکَّ: در گویش گنابادی یعنی تنها ، بی کس
یَکِ: در گویش گنابادی یعنی یکی ، یک کسی ، یک عدد
نخستین شماره اعداد، واحد. عدد بزرگتر از صفر و کمتر از دو.
اول، نخست، تنها و بی‌همتا. درجه بالا، بسیار خوب.

جملاتی از کاربرد کلمه یک

یکباره عهد یار فراموش کرده‌ای دست مراد با که در آغوش کرده‌ای
ز غم از دل نکشم آه که ترسم سوزد نه فلک از تف یک آه شرر بار دلم
از سرِ خوانِ تهی سرپوش یک‌ جانب کند هر سبک‌مغزی که بر سر کج نهد دستار را
کارها گر ز روی داد بود همه کس نیکبخت و شاد بود
برتر آمد در علو این منزل از چرخ برین نیست با این منزلت یک خانه در روی زمین
ساقیا درد درد در ده زود که به یک درد توبه بشکستم
یکی را به سر تاج شاهی نهی یکی را به دریا به ماهی دهی
چو بالای سیصد به زرین ستام ببردند با خسرو نیک نام
یکی کاخ بد کرده زندانش نام همی زیستی اندرو شادکام