یک کلام

معنی کلمه یک کلام در لغت نامه دهخدا

یک کلام. [ ی َ / ی ِ ک َ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) با کلام واحد. || بی چانه. بی چک و چانه. بی مماکسه. بی خط خواستن مشتری از بایع. ( یادداشت مؤلف ). بی مُکاس. بهایی که فروشنده برای جنس خود به طور قطعی تعیین می کند و در آن تغییر و تخفیفی نمی دهد. || فروشنده ای که جنس را بدون چک و چانه فروشد.

معنی کلمه یک کلام در فرهنگ فارسی

با کلام واحد بی چانه

معنی کلمه یک کلام در ویکی واژه

یک‌کلام
(گفتگو): متفقاً، بدون چانه زدن، قاطعانه.

جملاتی از کاربرد کلمه یک کلام

چه جادویست سر کلک او؟ که عاشق خویش چنین بواسطۀ یک کلام کرد مرا
گرچه میدادش شکر سالی تمام او نگفت از هیچ وجهی یک کلام
بس گفتگوز نقطه موهوم داشتیم بر ما به یک کلام ره گفتگو ببست
یک حدیثش را صد ملک بهائیست بها یک کلامش را صد در ثمین است ثمن
از شکوه جدائی حرفی گذشت بر لب نشنید و رفت درد از آن یک کلام نیمی
جمله عالم یک کلام حق بود کاندرو هم مصدر و مشتق بود
هست قرآن در حقیقت یک کلام بی عدد آمد چو منزل شد تمام
نویسندگان کتاب راهبرد اقیانوس آبی معتقد هستند که تنها راه پیروزی در رقابت توقف تلاش برای پیروزی در رقابت است و به جای ورود به رقابت خونین در اقیانوس سرخ باید وارد فضای بازار نامحدود اقیانوس‌های آبی شد و دست به خلق تقاضا زد. بازاری که در آن هنوز قواعد بازی مشخص نشده است و فرصتی برای رشد بسیار سودآور وجود دارد. در یک کلام به جای گرفتن سهم بیشتر از کیک باید به دنبال بزرگتر کردن کیک بود.