یک کاره

معنی کلمه یک کاره در لغت نامه دهخدا

یک کاره. [ ی َ / ی ِ رَ / رِ ] ( ص نسبی ) دارای یک کار. || که یک کار از او ساخته شود. || ( ق مرکب ) در تداول زنان ، جمله ای است اظهار تعجب و شگفتی را. کلمه ای است استغراب و استعجاب عملی غیرمنتظره را. مثلاً گویند: «یک کاره از خانه ات پا شدی اینجاآمدی که این را به من بگویی !» ( یادداشت مؤلف ). در تداول قید حالت است و معنی آن ، بی کار بودن ، کاری نداشتن ، فقط برای همین کار و مانند آن می باشد. بی جهت. بی خود. یککه کار یا یککه کاره ( در تداول مردم قزوین ).

معنی کلمه یک کاره در فرهنگ معین

( ~. رِ ) (ص مر. ) (ق مر. )(عا. )بی - جهت ، بیهوده ، کار بی معنی .

معنی کلمه یک کاره در فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- دارای یک کار . ۲- که یک کار از او ساخته شود . ۳- بی جهت بیخود : فلان خانم یک کاره آمده بود ببیند من و شوهرش دعوا کردهام یا نه

معنی کلمه یک کاره در ویکی واژه

(ق مر.)
بی - جهت، بیهوده، کار بی معنی.

جملاتی از کاربرد کلمه یک کاره

در ۲ اکتبر ۱۷۹۱ در فرانسه به دنیا آمد. او در مدرسه دانش آموز برجسته‌ای بود و در مدرسه‌ای خصوص در پاریس که استید پلی تکنیک در آن تدریس می‌کردند درس خواند. در امتحان ورودی پلی تکنیک نفر اول شد و به عنوان استاد فیزیک در پلی تکنیک کارهای مهمی در زمینهٔ حرارت انجام داد. او را به عنوان کمک مدرس در هیات علمی پذیرفتند. او در بین شاگردانش بسیار محبوب بود. شهرت ویژهٔ او به دلیل همکاری با دوست نزدیکش پیردولون و ارائه قانون معروف خود به عنوان قانون دولون و پتی بود. او برادر زن فرانسوا آراگو بود و با همکاری آراگو آزمایش‌هایی دربارهٔ شکست نور در گازها انجام داد. او به عضویت انجمن فیلورماتیک درآمد اما هرگز به عضویت فرهنگستان علوم که رویای دیرینه اش بود پذیرفته نشد. در سن ۲۹ سالگی در اثر بیماری سل درگذشت.
کار او زین و آن نگردد نیک کارها نیک کردگار کند