یک پهلو

معنی کلمه یک پهلو در لغت نامه دهخدا

یک پهلو. [ ی َ / ی ِ پ َ ] ( ص مرکب ) لجوج. ( ناظم الاطباء ). لجباز. یک دنده. مستبد برأی. ستیهنده. سِمِج. ( یادداشت مؤلف ) :
چرا بازوبه قتلم می گشایی
چو تیغ از ناز یک پهلو چرایی.کلیم ( از آنندراج ).برنمی آید کسی با خوی یک پهلوی تو
هست یک پهلوتر از خوی جوانان خوی تو.صائب ( از آنندراج ).دل خسته و بسته مسلسل مویی ست
خون گشته و کشته بت هندویی ست
سودی ندهد نصیحتت ای واعظ
این خانه خراب طرفه یک پهلویی ست.؟ ( از یادداشت مؤلف ).- به یک پهلو افتادن ؛ یک پهلو افتادن. ( آنندراج ). رجوع به ترکیب یک پهلو افتادن شود.
- یک پهلو افتادن ؛ به یک پهلو افتادن. یک رو بودن بر کار و به هیچ وجه از آن درنگذشتن. ( آنندراج ).
|| یک وضع. یک قرار. یک جهت. ( آنندراج ). || یک رو. ( آنندراج ). یک روی. یک رنگ. مقابل دوپهلو و دورنگ و دوروی. || ( اصطلاح عامیانه ) حالت دراز کشیدن و قرارگیری بر روی یکی از پهلوها. ( از فرهنگ لغات عامیانه ). یک بری. یک بر. یک ور.

معنی کلمه یک پهلو در فرهنگ معین

( ~. پَ ) ۱ - (ص . ) (عا. ) لجوج ، یک دنده . ۲ - (اِ. ) به یک طرف دراز کشیدن .

معنی کلمه یک پهلو در فرهنگ عمید

۱. لجوج، سرسخت و خودرٲی، یک دنده.
۲. (قید ) قرارگرفته بر روی یک پهلوی خود: او یک پهلو خوابیده بود.

معنی کلمه یک پهلو در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- (صفت ) لجوج ستهنده یک دنده ۲- (اسم ) دراز کشیدن و قرار گرفتن بر روی یک از پهلوها

معنی کلمه یک پهلو در ویکی واژه

(عا.)
لجوج، یک دنده.
به یک طرف دراز کشیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه یک پهلو

بسته کمر کینم، از قبضه کمان او در کشتن من تیغش، افتاده به یک پهلو
پهلوانی در دوره بعد از اسلام با برخی مفاهیم اسلامی ممزوج گشت. علی فرزند ابوطالب در آئین پهلوانی بعد از اسلام معمولاً به عنوان سمبل یک پهلوان کامل مطرح می‌شود.
سودی ندهد نصیحتت، ای واعظ ای خانه‌خراب طرفه یک پهلویی‌ست
ز یک پهلوش بیشه آب کند کلاتی درو بُرز کوهی بلند
اینقدر در کشتن من سخت استادن چرا چون دل من جان من یک پهلو افتادن چرا
آنچه اندر شام میرانِ مُقَدّم داشتند دارد اکنون از سپاه پادشا یک پهلوان
به زیر سایهٔ سرو و صنوبر به یک پهلو فتاده سبزه تر
برنگردد جسم، یک پهلو به هر جانب فتاد راست گردانیدن دیوار مایل مشکل است
آرش به روایت شاهنامه نام پدر منوچهر است. منوچهر یک پهلوان و دلاور ایرانی و اهل خراسان بود و در نبرد بزرگ که میان کیخسرو و افراسیاب درگرفت، در سپاه ایران می‌جنگید.
همان راز بگشاد با کدخدای یک پهلوان گرد با داد و رای
از مهمترین ویژگی‌های یک پهلوان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.
فریدون یل چون تویک پهلوان ندید و نه کسری نوشین روان
یک به یک پهلونشینان را به خاک و خون نشاند برنمی آید کسی با تیغ یک پهلوی دوست