یک نورد

معنی کلمه یک نورد در لغت نامه دهخدا

یک نورد. [ ی َ / ی ِ ن َ وَ ] ( ص مرکب ) به یک طریق و به یک نسبت و به یک نهج. ( برهان ) ( آنندراج ). به یک راه و یک منوال. ( از ناظم الاطباء ). || یک لا. یک تو. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه یک نورد در فرهنگ معین

( ~. نَ وَ ) (ص مر. ) به یک طریق ، بر یک منوال .

معنی کلمه یک نورد در فرهنگ عمید

به یک طریق، بر یک طریقه، بر یک منوال.

معنی کلمه یک نورد در فرهنگ فارسی

بیک طریق و بیک نسبت و بیک نهج یک لا

جملاتی از کاربرد کلمه یک نورد

از شما یک نوردیگر شد پدید زین عباد آن در دریای دید
شه آن نامه‌ها را همه مهر کرد بپیچید و بنهاد در یک نورد
بیک نورد فرو پیچ روزگاران را ز دیر و زود گذشتی دگر زمانه کجاست
هر چار ز یک نورد بودند ریحان یک آب‌خورد بودند
مصطفی و مرتضی یک نوردان چشم بد از روی ایشان دور دان