معنی کلمه یولاف در لغت نامه دهخدا
- یولاف ابیض ؛ یولاف سفید. یکی از گونه های یولاف که دانه هایش دارای رنگ خاکستری روشن می باشد. یولاف سفید. یولاف چمنی. خرطال ابیض. ( فرهنگ فارسی معین ).
- یولاف سفید ؛ یولاف ابیض. رجوع به ترکیب یولاف ابیض شود.
- یولاف صحرایی ؛ گیاهی از تیره گندمیان که دارای سنبله کوتاه و تقریباً مخروطی شکل است وبر روی سنبله تارهای طویل و نسبتاً ضخیمی وجود دارد. این گیاه جزء غلات بسیار پست شمرده می شود و تقریباًمصرف علوفه ای هم ندارد. در اکثر مزارع به طور خودرو می روید. سنبل ابلیس. شعیر ابلیس. جوهرز. یولاف بیابانی.
- || یکی از اقسام یولاف معمولی.
- یولاف وحشی ؛ یکی از اقسام خودروی یولاف که به نام سبوس و سابوس نیز خوانده می شود. داوسر وحشی. ( فرهنگ فارسی معین ).