یوشع

معنی کلمه یوشع در لغت نامه دهخدا

یوشع. [ ش َ ] ( اِخ ) نام پسر نوح پیغمبر. ( ناظم الاطباء ).
یوشع. [ ش َ ] ( اِخ ) گفته اند نام همان کسی است که به شباهت و شکل عیسی درآمد و به دار آویخته و کشته شد. ( از کامل ابن اثیر چ جدید بیروت ص 318 ).
یوشع. [ ش َ ] ( اِخ ) ابن نون بن افراهم بن یوسف بن یعقوب. صاحب موسی و خلیفه او که در حیاتش نوبت به وی منتقل گردید. ( از منتهی الارب ). یوشعبن نون وصی حضرت موسی ( ع ) ابن افراهم بن یوسف ( ع ). ( از حبیب السیر ). پیغمبری معروف. ( دهار ). یوشع پس از مرگ هارون سه سال وصی موسی شد. موسی با یوشع اندر بیابان برفت. باد و تاریکی برآمد. موسی یوشع را در کنار گرفت و در میان پیراهن ناپدید گشت. یوشع بازگردید و بنی اسرائیل را گفت. گفتند موسی را بکشتی. او را بگرفتند و ده موکل بر وی کردند تا خدای تعالی در خواب بنمود که موسی را اجل رسید. یوشع را رها کردند و خدای تعالی او را پیغامبری داد و بنی اسرائیل را از تیه بیرون آورد در عهد منوچهر و به حرب جباران برد. آنان حیلت کردند و زنان نیکو را به سپاه بنی اسرائیل فرستادند تا ایشان زنا کنند و هلاک شوند و خدای تعالی سه روزه طاعون بر ایشان افکند بدان گناه. و بسیاری هلاک شدند در آن سه روز. یوشع ولایت جباران بستد و بسیار جایی دیگر و بنی اسرائیل را بازپس آورد. و چون عمر یوشع به 128 سال رسید بمرد. پیغمبری مرسل بود مستجاب الدعوه و از بعد او کالوب بن یوفنا بود. ( از مجمل التواریخ والقصص صص 203-205 ). یعقوب و... یوشع و یسع همگی اعجمی هستند. ( از المعرب جوالیقی ص 355 ). در تواریخ آمده است که هارون و یوشعبن نون برای حضرت موسی نویسندگی می کردند. ( صبح الاعشی ج 1 ص 39 ). او وصی موسی بود و با مردم کنعان جنگ می کرد و برای این که جنگ را به پایان آرد به خورشید امر توقف داد ( رد شمس ) و گویند یسع که در قرآن آمده هموست و باز گویند عمه زاده موسی بود. ( یادداشت مؤلف ) :
یوشع بِن نون اگرچه نیز وصی بود
همبر هارون نبود یوشع بِن نون.ناصرخسرو.تأویل را طلب که جهودان را
این قول پند یوشع بِن نون است.ناصرخسرو.حال الیاس و یوشع و ذوالکفل
یافته هریک از کفایت کفل.سنایی.و رجوع به فهرست حبیب السیر و قاموس کتاب مقدس و آثارالباقیه ص 75 شود.

معنی کلمه یوشع در فرهنگ اسم ها

اسم: یوشع (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: yušee) (فارسی: يوشع) (انگلیسی: yushee)
معنی: نجات می دهد، ( عبری ) ( اَعلام ) نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل ( وصی و خلیفه ی موسی ( ع ) ) از نسل حضرت یوسف ( ع ) و یعقوب ( ع )، نام وی ( یوشع ) در آغاز «هوشع » بود یعنی «او نجات می دهد» ولی بعد به «یهوشوع» یعنی یهوّه نجات می دهد مسما شد، نام وی ( یوشع ) در آغاز ' هوشع ' بود یعنی ' او نجات می دهد ' ولی بعد به ' یهوشوع ' یعنی یهوه نجات می دهد مسما شد، خداوند نجات است، نام پسر عمو و پیامبر بعد از حضرت موسی

معنی کلمه یوشع در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] یوشع (پیامبر). یوشَع بن نُون از پیامبران قوم بنی اسرائیل و جانشین حضرت موسی(ع). او از نسل یوسف(ع) بود. یوشع را از یاران وفادار موسی(ع) دانسته اند. او همچنین یکی از رهبران اسباط دوازده گانه بنی اسرائیل بود.
در قرآن به نام یوشع تصریح نشده است اما مفسران آیاتی از سوره مائده و کهف را درباره وی دانسته اند. عده ای وی را همان ذوالکفل می دانند. براساس منابع، در داستان خضر و موسی یوشع موسی(ع) را همراهی می کرد. در برخی کتب ادعیه شیعی دعایی به یوشع منسوب است.
یوشع شهر بیت المقدس را فتح کرد و وعده خدا برای سکونت بنی اسرائیل در بیت المقدس را محقق ساخت. یوشع از جمله انبیائی است که معجزه رَدّ الشّمس برای او انجام شد. براساس روایات، یوشع در زمان ظهور امام مهدی(عج) رجعت خواهد کرد.

جملاتی از کاربرد کلمه یوشع

حال الیاس و یوشع و ذوالکفل یافته هریک از کفایت کفل
و خواهی کنایت نه از مختاران، و سبعین بدل آن. میگوید: برگزید موسی عمران از قوم خویش هفتاد مرد، و آن آن بود که موسی چون با قوم خویش آمد و گفت: کلّمنی ربّی، طائفه‌ای از ایشان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً، فیکلّمنا جهارا و یشهد لک بتکلمه ایّاک. موسی ازین گفت ایشان بحق نالید. ربّ العزّة گفت: ای موسی! از ایشان هفتاد مرد برگزین که خیار ایشان باشند تا بطور آیند، و سخن ما بشنوند، و وعده‌ای بر آن نهادند که کی روند. پس موسی هفتاد مرد برگزید، و با خویشتن به طور برد، و هارون با وی، و یوشع بن نون را بر بنی اسرائیل گماشت، و خلیفه خود کرد، تا باز آید. پس چون بطور رسیدند، موسی بفرمان حق بر کوه شد، و میغ گرد کوه درگرفت، چنان که موسی ناپدید شد، و موسی هر گه که با حق سخن گفتی، نور بر پیشانی وی افتادی، چنان که هیچ کس طاقت آن نداشتی که در وی نگرستی. چون حق جل جلاله با موسی در سخن آمد، ایشان همه بسجود افتادند، و می‌شنیدند کلام حق که با موسی میگفت، و امر و نهی که می‌فرمود که این کن و آن مکن. پس چون فارغ گشت، آن میغ از سر وی باز شد، و موسی پیش ایشان باز آمد، گفتند: «یا مُوسی‌ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً». فصاح بهم جبرئیل، فموّتوا عن آخرهم ثمّ احیاهم اللَّه.
موسی ز ظهور تو خبر داده به یوشع ادریس بیان کرده به اخنوخ و همیلع
تاویل کن طلب که جهودان را این قول پند یوشع بن نون است
یونس ولوط و یوسف و یعقوب صالح و هود و یوشع و ایوب
و عایشه روایت می کند از رسول (ص) که گفت، «خدای تعالی اهل شهری را جمله عذاب فرستاد که در وی هژده هزار مرد بود که عمل ایشان چون عمل پیمبران بود». گفتند، «چرا یا رسول الله؟» گفت، « زیرا که بر دیگران برای خدای تعالی خشم نگرفتند و حسبت نکردند». بوعبیده جراح می گوید که رسول (ص) را گفتم که از شهدا که فاضلتر؟ گفت، «مردی که بر سلطان جابر حسبت کند تا وی را بکشد. و اگر نکشد هرگز پیش بروی قلم نرود، اگرچه بسیار عمر یابد». و در خبر است که ایزد تعالی وحی فرستاد به یوشع بن نون رضی الله عنه که صد هزار مرد از قوم تو هلاک خواهم کرد، هشتاد هزار از نیکمردان و بیست هزار از اشرار. گفت، «بارخدایا نیکمردان را چرا هلاک می کنی؟» گفت، «از آن که با دیگران دشمنی نکردند و از خوردن و خاستن و معاملت کردن با ایشان حذر نکردند».
عمار سابطی روایت کرده که خدمت امام جعفر صادق عرض کردم مقام و منزلت ائمه ما چیست؟ گفت: «مانند مقام و مرتبه ذوالقرنین و یوشع (از پیامبران بنی اسرائیل و جانشین موسی) و آصف مصاحب سلیمان» - که دلالت بر علو مقام ذوالقرنین دارد.
قوله: «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ» ابراهیم خلیل را علیه السلام دو فرزند بود که سلاله نبوت بودند یکی اسحاق پدر عبرانیان، دیگر اسماعیل پدر عرب، از اسحاق علیه السلام پیغامبران آمدند هزاران، و از اسماعیل علیه السلام یک پیغامبر آمد محمّد عربی (ص) آن قوّت نبوت که در نهاد اسحاق تعبیه بود بهزاران پیغامبر قسمت کردند هر یکی را از آن جزوی نصیب آمد، باز قوّت نبوت و کمال رسالت که در نهاد اسماعیل تعبیه بود همه بمصطفی عربی دادند لا جرم بر همه افزون آمد و قوّت جمله انبیاء در وی موجود آمد تا با وی گفتند: «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ» ای همه اخلاق پیغامبران در تو جمع آمده و بهمه اوصاف حمیده ستوده، هر پیغامبری را بخصلتی نواختند و از حضرت ذو الجلال او را تحفه‌ای فرستادند که بدان مخصوص گشت، باز محمّد عربی و مصطفی هاشمی که طراز کسوت وجود بود درّ صدف شرف بود او را بهمه بر گذاشتند، و بصفات همگان بنگاشتند، چنان که ابن عباس گفت: انّ اللَّه تعالی اعطی محمّد خلق آدم و معرفة شیث و شجاعة نوح و وفاء ابرهیم و رضاء اسحاق و قوة یعقوب و حسن یوسف و شدة موسی و وقار الیاس و صبر ایوب و طاعة یونس و صوت داود و فصاحت صالح و زهد یحیی و عصمة عیسی و حب دانیال و جهاد یوشع.
محل کنونی آخزیولند در نزدیکی خرابه‌های شهر اَخزیو قرار دارد. در کتاب یوشع، اخزیو به‌عنوان یکی‌از نُه شهر پادشاهی یهودا نام برده شده‌است و تا سال ۱۹۴۸ دارای سکنه بود.
یوشع‌بن نون اگرچه نیز وصی بود همبر هارون نبود یوشع‌بن نون
پس ایشان از آن جایگاه که ماهی در آب شده بود بر گذشتند و رفتند چندانک اللَّه تعالی خواست و آن رفتن افزونی بود، موسی (ع) در آن رفتن افزونی گرسنه شد و بوی رنج رسید و لم یعی موسی فی سفر قطّ الّا فی ذلک السّفر، یوشع را گفت: «آتِنا غَداءَنا» ما نأکله بالغداة، «لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» عنآء و تعبا، و ذلک انّه القی علی موسی الجوع بعد ما جاوز الصّخرة لیتذکّر الحوت و یرجع الی موضع طلبه.
فرزند دوم یوسف و آسنات و برپاکننده سبط اسرائیلی افراییم بود. آسنات زنی مصری بود که فرعون به عنوان همسر به یوسف داده بود. افرایم در مصر و قبل از آمدن فرزندان یعقوب (بنی اسرائیل) از کنعان به مصر متولد شد. افرایم دارای پسرانی بود: شوتلاه، بکر، تاهان؛ ولیکن در کرونیکلز به دو پسر دیگر نیز اشاره شده‌است :ازر و الیاد که توسط دزدان کشته شدند. او سپس پسری دیگر به نام بریا داشت که نام او را ادامه داد. یوشع بن نون که رهبر بنی‌اسرائیل گردید از نسل افرایم بود. بر اساس کتاب مقدس جروبوام که اولین پادشاه پادشاهی شمالی اسرائیل شد نیز از نسل افرایم بود.
این دوره، که در آن کنعان بخشی از امپراتوری مصر بوده، همزمان با روایات کتاب مقدس از فتح کنعان توسط یوشع بن نون است. با این وجود باور عمومی بر این است که کتاب یوشع ارزش تاریخی اندکی در مورد اسرائیل باستان دارد.
آورده‌اند که: یوشع بن نون، موسی را بخواب دید، گفت: «کیف وجدت الموت؟» گفت: «کشاة سلخت، و هی حیّة». قومی گفتند: موسی و هارون با ایشان در تیه نبودند، که ایشان در حبس و عذاب بودند، و پیغامبران را در عذاب ندارند، و درست‌تر آنست که موسی و هارون با ایشان در تیه بودند، اما آن کار بر ایشان آسان و خوش بود، چنان که آتش که طبع وی احراق است، بر ابراهیم (ع) خوش بود، و او را در آن رنج نبود.