یواقیت

معنی کلمه یواقیت در لغت نامه دهخدا

یواقیت. [ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ یاقوت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از المعرب جوالیقی ص 356 ) : برگهای درختان پیروزه بود یا زمرد و بار آن یواقیت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 403 ). آن درهای ماه پیکر و یواقیت نارگون و... بریختند.( ترجمه تاریخ یمینی ص 275 ). و رجوع به یاقوت شود.

معنی کلمه یواقیت در فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ یاقوت .

معنی کلمه یواقیت در فرهنگ عمید

= یاقوت

معنی کلمه یواقیت در فرهنگ فارسی

جمع یاقوت
(اسم ) جمع یاقوت

جملاتی از کاربرد کلمه یواقیت

یواقیت و پیروزه و لعل و زر فرح بخش و روجنده نور بصر
ماربینش که بود نسخه‌ای از جنت عدن ازگل لعل بود رشگ یواقیت عدن
و هو قوله: «أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ» ای اقامة، «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فِیها» ای یلبسون فی الجنة، «مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ» جمع اسورة و اسورة جمع سوار. قال سعید بن جبیر: یحلی کلّ واحد منهم ثلاثة من الاساور: واحد من فضّة و واحد من ذهب و واحد من لؤلؤ و یواقیت و کانت الاساورة من زینة الملوک فی الدّنیا.
ز گنج فضل گرانبار گشت هر کشتی به گونه‌گونه یواقیت وگونه‌گونه گهر
و با دختر با کالیجار چندان چیز آورده بودند از جهیز معیّن که آن را حدّ و اندازه نبود و تفصیل آن دشوار توان داد. و من که بوالفضلم از ستی زرّین مطربه‌ شنودم- و این زن سخت نزدیک بود بسلطان مسعود، چنانکه چون حاجبه‌یی‌ شد فرود سرای‌ و پیغامها دادی سلطان او را بسراییان در هر بابی- میگفت که دختر تختی داشت گفتی بوستانی بود، در جمله جهیز این دختر آورده بودند، زمین آن‌ تختهای سیمین‌ درهم بافته و ساخته و بر آن سی درخت زرّین مرتّب کرده‌ و برگهای درختان پیروزه بود با زمرّد و بار آن انواع یواقیت‌، چنانکه امیر اندر آن بدید و آنرا سخت بپسندید، و گرد بر گرد آن درختان، بیست نرگسدان‌ نهاده و همه سپر غمهای‌ آن از زر و سیم ساخته و بسیار انواع جواهر، و گرد بر گرد این نرگسدانهای سیم طبق زرّین نهاده همه پر عنبر و شمّامه‌های‌ کافور، این یک صفت جهیز بود و دیگر چیزها برین قیاس می‌باید کرد.
حسن گفت: جنات عدن و ما ادریک ما جنات عدن قصر من ذهب لا یدخله الا صدّیق او نبی او شهید او حکم عدل، رفع الحسن به صوته. مقاتل گفت: هی اعلی درجة فی الجنة و فیها عین التسنیم و الجنان حولها محدقة بها و هی مغطّاة من یوم خلقها اللَّه عز و جل حتی ینزلها اهلها: النبیون و الصدیقون و الشهداء و الصالحون و من شاء اللَّه، فیها قصور الدر و الیواقیت و الذهب فتهبّ ریح طیبة من تحت العرش فتدخل علیهم کثبان المسک الأبیض و عن مجاهد عن ابن عمر قال خلق اللَّه عز و جل اربعة اشیاء بیده آدم ع و العرش و القلم و جنات عدن ثم قال لسائر الخلق: کن، فکان. و عن انس عن کعب الاحبار قال ان اللَّه عز و جل لم یمسّ بیده الا ثلثا خلق آدم بیده و کتب التوریة بیده و غرس الجنة بیده ثم قال لها: تکلمی فقالت: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ و روی و طوبی شجرة فی الجنة غرسها بیده لیس فی الجنة غرفة الا فیها منها فنن و هی التی قال اللَّه عز و جل: طُوبی‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ، و عن عطاء الخراسانی قال: و مساکن طیبة قصور من الزبرجد و الدر و الیاقوت یفوح طیبها من مصیرة خمسمائة عام فی جنات عدن و هی قصبة الجنة و سقفها عرش الرحمن.