یه

معنی کلمه یه در ویکی واژه

دالین شناسالین مفرد؛ برای اشاره به یک چیز یا شخص نامشخص، پیش از اسم آورده می‌شود: یه نفر پیش از ما اینجا بوده. یه روز خوب یه لباس قشنگ خریدم. یه دوست خوب دارم. امروز می‌روم بازار تا یه لباس پاییزی بگیرم. در آن سرزمین خیالی، یه مرد بود که می‌توانست یک بشکه آب بنوشد!

جملاتی از کاربرد کلمه یه

چو کامپویه بشنید سر بر زمین نهاد و بگفتا بشه آفرین
تا مسند تو دید فلک از سر غیرت هر شب فکند در سیهی جامه ازرق
در ۱۹۸۵–۱۹۸۶ او به عنوان راننده خودروی زرهی در یکان توپخانه ضد تانک در نیروهای مسلح روسیه خدمت کرد.
تو مردونیه همره خود ببر جوان دلیر است و هم با هنر
دستور شرق و غرب محمد که خلق او همچون دم مسیح بود مایه‌بخش جان
به درد سرتهمت سرکشیها من و عافیت صندل جبهه سایی
بس کن ای دل چو شدی مات شه چند ز هیهای و ز هیهات من