یم
معنی کلمه یم در لغت نامه دهخدا

یم

معنی کلمه یم در لغت نامه دهخدا

یم. ( ضمیر ) ضمیر شخصی متصل فاعلی اول شخصی جمع: می بریم ، بردیم ، بیاوریم ، آوریم .
یم. [ ی َ ] ( ضمیر ) ( از: ی + م ضمیر ) ضمیر شخصی متصل اول شخص مفرد در حالت فاعلی ، مخصوص فعلهایی که ماده مضارع آنها به الف یا واو ختم شده باشد، مانند می گشایم ، بگویم. ( از یادداشت مؤلف ). || ضمیر متصل به معنی «م » که به آخر اسم هایی که با الف و یا واو تمام شده اند درمی آید، مانند عصایم و گیسویم. ( ناظم الاطباء ). ضمیر «م » است که در حالت اضافه مانند همه کلمه های مختوم به مصوتهای «الف » و «و»،یایی برای ظهور کسره اضافه به آخر مضاف افزوده می شود، مانند: عصای «من »، گیسوی «من »، که در «ام » می شود: عصایم ، گیسویم. این «ی » در آخر کلمه های مزبور در هنگام جمع مانند: دانایان ، مهرویان و موارد دیگر نیز افزوده می شود، بنابراین «یم » مرکب است از «ی » + «م » ضمیر. || ( فعل ) صورت دیگر فعل ربطی «اَم » در آخر کلمات «نه ، که ، چه »: نیم ، چیم ، کیم و نیز کلمات مختوم به الف و واو مصوّت مانند دانایم و خوشرویم ، که الف به «ی » بدل شده است. ( از یادداشت مؤلف ).
یم. [ ی َم م ] ( ع اِ ) دریا و در استعمال فارسی به تخفیف آید. ( از آنندراج ). دریا و دریای بی نهایت عمیق. ( ناظم الاطباء ). دریا. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 108 ). بحر. یَمَم. ج ، یُموم. ( یادداشت مؤلف ). دریا. ج ، یموم ، ایمام. ( مهذب الاسماء ). دریایی که ساحل آن دیده نشود. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم البلدان ). دریایی که ژرفای آن دانسته نشود، به عربی بحر است ، و یم نام سریانی آن است و برخی گویند هر دریا و آب جمعشده را گویند. ( از الجماهر ص 140 ). به لغت سریانی دریاست. ( از المعرب جوالیقی ص 355 ). خلیل درباره یم گفته است که دریایی است که ژرفا وکرانه های آن دریافت نشود و در اینکه یم به معنی دریاست اختلافی نیست و این کلمه به زبان سریانی بر دریا اطلاق می شود. ولی در تنزیل ( قرآن ) برخلاف نظر خلیل بر هر آب محتملاً اطلاق شده است : «فأخذناه و جنوده فنبذناهم فی الیم » ( قرآن 40/28 )؛ فراگرفتیم او را و سپاه او را کشتیم ایشان را در دریا. ( کشف الاسرار ). و غرق فرعون در دریای احمر روی داد که اکنون در شهر قلزم است... و عبرانیان آن را بحر سوف یا بردی می نامند... و باز در قرآن کریم آمده است : «فاذا خفت علیه فألقیه فی الیم » ( قرآن 7/28 )؛ چون بر او ترسی او را بر دریاافکن. ( کشف الاسرار ). و این ناگزیر یا رود نیل و یا یکی از شعب آن است که به عین شمس مستقر فرعون منتهی می شود... ابوریحان با دلایل دیگر از قرآن کریم ثابت می کند که «یم » آنچنان دریایی نیست که خلیل وصف کرده است. رجوع به الجماهر صص 140-141 شود. صاحب تاج العروس آرد: در صحاح و روایت زجاج به معنی مطلق دریاست و لیث افزوده است : دریایی که قعر و سواحل آن درک نشود و بعضی آن را به معنی لجه دریا گفته اند و ازهری گوید یم را بر دریایی که آب آن شور و تلخ باشد اطلاق کنند و هم آن را به معنی رود بزرگی که آب آن شیرین باشد نیز به کار برند: «و أمرت أم موسی حین ولدته و خافت علیه فرعون أن تجعله فی تابوت ثم تقذفه فی الیم ». آن رود نیل در مصر است که آب آن شیرین است و خدای عزوجل فرماید: «فلیلقه الیم بالساحل ». ( قرآن 39/20 ). و برای آن ساحلی قائل شده و همه اینها دلیل بر بطلان گفتار لیث است که آن را دریایی بی ساحل می داند و گوید به قعر آن نرسند. یم تثنیه و جمع مکسر و جمع سالم نداردو برخی پندارند کلمه «یم » سریانی است و اصل آن یمابوده سپس آن را به صورت «یم » معرب کرده اند. ( از تاج العروس ). || رود بزرگ. ( ناظم الاطباء ). گاه کلمه یم بر نیل مصر اطلاق شده است ، زیرا سرزمین مصر دریایی بوده و سپس آب آن به سبب انباشته شدن آن از خاک به زمین فرورفته و هفت شعبه یا نهر به جای مانده واین در کتب اوایل معروف است. ( از الجماهر ص 139 ). || کبوتر دشتی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه یم در فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . ] (اِ. ) دریا.

معنی کلمه یم در فرهنگ عمید

دریا.

معنی کلمه یم در فرهنگ فارسی

دریا
(اسم ) دریا.
دریا

معنی کلمه یم در دانشنامه عمومی

یم (سبزیجات). یَم ( انگلیسی: Yam ) نام مشترک برخی از گونه های گیاهی از گونه تمیس ( خانواده تمیسیان ) که به صورت غده خوراکی هستند. یم ها گیاهان چندساله علفی بالارونده ای هستند که برای مصرف غده های نشاسته ای آن در آفریقا، آسیا، آمریکای مرکزی و جنوبی و اقیانوسیه کشت می شود. غده های این گیاه به نام «سیب زمینی هندی» نیز شناخته می شود.
انواع بسیار مختلفی از یم وجود دارد. اگر چه در بخش هایی از ایالات متحده و کانادا برخی از انواع سیب زمینی شیرین ( Ipomoea batatas ) نیز به نام «یم» شناخته می شود در صورتی که سیب زمینی شیرین از خانواده تمیسیان نیست و متعلق به گونه دیگری بنام شکوه صبح از خانواده پیچکیان است.

معنی کلمه یم در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] یم به معنای دریا که جمع آن به صورت یُمَم و یُموم است.
این واژه در آیات مختلفی از قرآن کریم آمده است؛ مانند : 40/قصص، 39/طه، 78/طه، 40/ذاریات و ... .

معنی کلمه یم در ویکی واژه

یَم
به همراه بن مضارع و ماضی می‌آید و نشانه اول شخص جمع است. خوریم، خوردیم، نشستیم.
دریا. تلفظ درست و باستانی این کلمه یِم بوده که در زبان معیار باستان مفهومی متفاوت داشته‌است‌.

جملاتی از کاربرد کلمه یم

محرمم تا در حریم عاشقی لاجرم جز درد حرمانیم نیست
بر سر خوان قناعت شوربای عافیت آنکس آشامد که نان جو سلیمان وار خورد
خیز ای پسر که راه غم از باده طی کنیم وز زور می بناخن اندوه نی کنیم
بدین صفت که دل من بدست عشق در است عظیم کاری باشد اگر بجان بجهد
بیم غرقاب نداریم که مانند حباب از سبکباری خود بر سر دریا ماندیم
نفس کافر را بکش مؤمن بباش چون بکشتی نفس را ایمن بباش
کرد اگر حکم که شاه سلیم ماه فلک فطرت جم پاسبان
زری که در خور آئین پادشاهی اوست به جنب او زر مهر است کم ز سیم بها
نیست با چرخ ایمنی ، هیهات ! نیست در دهر مردمی ، زنهار !
بیم آن است کز غم عشقت سر برآرد دلم به شیدایی
وی در تیم ملی فوتبال مراکش ۲۱ بازی انجام داده است و عضو این تیم در جام جهانی فوتبال ۱۹۹۴ بوده است.