معنی کلمه یعسوب در لغت نامه دهخدا
یعسوب امت است علی وار از آنکه سوخت
زنبورخانه زر و سیم آذر سخاش.خاقانی.|| زنبور نر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( آنندراج ). || رئیس بزرگ. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث ). مهتر قوم. مهتر مردمان. ( یادداشت مؤلف ). || نوعی از کبک. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کبک نر است. ( تحفه حکیم مؤمن ). || پرنده ای بزرگتر از ملخ و یا خردتر از آن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سورنگ. و آن طایری است خرد از ملخ که دمی دراز دارد. ج ، یعاسیب. ( از مهذب الاسماء ). || سپیدی است در روی اسب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). دایره ای است در مرکض اسب. ج ، یعاسیب. || ( اِخ )نام اسب نبی ( ص ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).