یشب

معنی کلمه یشب در لغت نامه دهخدا

یشب. [ ی َ ] ( معرب ، اِ ) سنگی است و آن معرب یشم است به ابدال میم به باء مانند لازم و لازب. ( از تاج العروس ). مأخوذ از یشپ فارسی و به معنی آن. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یشم. یشف. معرب یشم و آن سنگی است. یصب. یصم. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یشم و الجماهر ص 198 و صیدنه ابوریحان بیرونی شود.

معنی کلمه یشب در فرهنگ فارسی

سنگی است و آن معرب یشم است به ابدال میم به بائ مانند لازم و لازب یشم

معنی کلمه یشب در ویکی واژه

سنگی است و آن معرب یشم است، به ابدال میم به باء مانند لازم و لازب. ماخوذ از یشپ فارسی و به معنی آن. یشم. یشف.

جملاتی از کاربرد کلمه یشب

دیشبش در خواب دیدم با رخ چون آفتاب آن چنان فرخ شبی دیگر نمی‌بینم به خواب
دیشب که بکوی یار می‌گردیدم دانی که پی چه کار می‌گردیدم
دیشب، مَهِ من! انجمن آرای که بودی؟ خلقی به تو مجنون و، تو لیلای که بودی؟
شمع او بخت امم را کوکب است روشن از وی امشب و هم دیشب است
به ترک غیر دیشب بسته پیمان با من و امشب به بزم او کشد پیمانه یار سست‌پیمانم
دیشب صنمی سرو قد شیرازی زلفش همه در بند کمند اندازی
دیشب به کوی او شدم از رشک بدگمان رنگ شکستهٔ عجبی ماهتاب داشت
و ساعدتک اللیالی فاغتررت بها و عند صفو اللیالی یشبه الکدر
روز امروز است دیشب در گذشت بگذر از فردا و فردا از همه
دیشب به یاد روی تو ای رشک آفتاب شُستم ز سیلِ اشک من از دیده نقشِ خواب