یرمغان
معنی کلمه یرمغان در فرهنگ معین
معنی کلمه یرمغان در فرهنگ عمید
معنی کلمه یرمغان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه یرمغان
بغیر پیرمغان کس نگشت عقده گشا که لطف او شکند بازوی خمار امشب
غرض از پیرمغان مرشد را هست،ای دل تا ابد دیر مغان سجده گه مستان باد
بجنگ زاهدان، لشکر کشد پیرمغان فردا بیا ما نیز خود را در میان لشکر اندازیم
خدمت پیرمغان رو، به حقارت نه به کبر کاندر اینخانه حسب کس ز تو خواهد نه نسب
پیرمغان به رایگان می دهد و نمی خرد فر و شهامت و حسب فخر و شرافت و نسب
کرده ای باز زهم صحبتی پیرمغان آتش خرمن طاقت رخ افروخته را
زان بت بیپرده پوشد ار که شیخ شهر چشم عذر او خواهم من از پیرمغان بیگانه بود
گرچه در صومعه پیرمغان پیر شدم در خرابات مغان جای تمامی دارم
باطن پیرمغان امروز با ساز و شراب محتسب را بر سر بازار رسوایی گرفت
طالبان را مژده ده مطلوب آمد در کنار میکشان را کن خبر پیرمغان آمد پدید