معنی کلمه یرا در لغت نامه دهخدا
- یرا گرفتن ؛ درهم کشیده شدن و پژمرده شدن و کوتاه شدن و متقلص شدن و پرچین کردن و پرچین کرده شدن. ( ناظم الاطباء ). به مرض یرا مبتلا شدن. ( یادداشت مؤلف ). تکریش. تکعبش. ( از منتهی الارب ): اقوار؛ یرا گرفتن اندام. تشنن ؛ یرا گرفتن و خشک شدن اندام بر استخوان از پیری. اقفعلال ؛ یرا گرفتن دست. ( از منتهی الارب ).
- یرا گرفته ؛ متقلص و درهم کشیده شده. ( ناظم الاطباء ): مُکْنَع؛ مرد درکشیده و یرا گرفته دست. ( از منتهی الارب ) ( از یادداشت مؤلف ). رجل مقفعالیدین ؛ مرد ترنجیده و یرا گرفته دست . ( از منتهی الارب ).
یرا. [ ی َ ] ( حرف ربط ) کلمه تعلیل به معنی زیرا. ( ناظم الاطباء ).