یرا
معنی کلمه یرا در لغت نامه دهخدا

یرا

معنی کلمه یرا در لغت نامه دهخدا

یرا. [ ی َ ]( اِ ) چین و شکنجی را گویند که در اندام آدمی و چیزهای دیگر بهم رسد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- یرا گرفتن ؛ درهم کشیده شدن و پژمرده شدن و کوتاه شدن و متقلص شدن و پرچین کردن و پرچین کرده شدن. ( ناظم الاطباء ). به مرض یرا مبتلا شدن. ( یادداشت مؤلف ). تکریش. تکعبش. ( از منتهی الارب ): اقوار؛ یرا گرفتن اندام. تشنن ؛ یرا گرفتن و خشک شدن اندام بر استخوان از پیری. اقفعلال ؛ یرا گرفتن دست. ( از منتهی الارب ).
- یرا گرفته ؛ متقلص و درهم کشیده شده. ( ناظم الاطباء ): مُکْنَع؛ مرد درکشیده و یرا گرفته دست. ( از منتهی الارب ) ( از یادداشت مؤلف ). رجل مقفعالیدین ؛ مرد ترنجیده و یرا گرفته دست . ( از منتهی الارب ).
یرا. [ ی َ ] ( حرف ربط ) کلمه تعلیل به معنی زیرا. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه یرا در فرهنگ معین

(یَ ) (اِ. ) چین و شکن .

معنی کلمه یرا در فرهنگ فارسی

کلمه تعلیل به معنی زیرا

معنی کلمه یرا در دانشنامه عمومی

یرا ( به اسپانیایی: Llera, Badajoz ) یک شهرستان در اسپانیا است که در استان باداخس واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه یرا

دلیران به درگاه افراسیاب ز بانگ تبیره نیابند خواب
بینداختندش زگاه شهی ازیرا که بود رومیان را رهی
نه از بهر ویرانی آمد سپاه جز از داد و بخشش نفرمود شاه
به چشم دلیران و مردان جنگ فزون از مژه بود تیر خدنگ
سروی چو قامت تو در بوستان نباشد زیرا که بوستان را سرو روان نباشد
به همین علت، این منطقه اولین دشت ایران است که دارای ردیف بودجه در کشور می‌باشد.
مقام بوسه لب زان عارض سیراب می جوید فغان کاین بی بصیرت در حرم محراب می جوید
جمله تصویرات عکس آب جوست چون بمالی چشم خود خود جمله اوست
شگفتی بلائی است آن شوم زن که ویران کند بر زن و انجمن
بتو حیران شدن از چشم تر‌ آموخته‌ام روش مردم صاحب نظر‌ آموخته‌ام
در رخ تو هنوز حیرانیم بهمان عهد خویش و پیمانیم