ید
معنی کلمه ید در لغت نامه دهخدا

ید

معنی کلمه ید در لغت نامه دهخدا

ید. [ ی َ ] ( ع اِ ) دست یعنی از منکب تا انگشتان و یا کف دست و مؤنث آید و اصل آن یَدْی ٌ می باشد و یَدان تثنیه آن. ج ، اَیدی ، یدی [ ی ُ / ی َ / ی ِ دی ی ]. جج ، اَیادی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دست.( ترجمان القرآن جرجانی ص 108 ) ( غیاث ) ( دهار ). دست تاکتف یا کف دست تا سربند. ( از آنندراج ) :
آن یکی رِجْل گفته آن یک ید
بیهده گفته ها ببرده ز حد.سنایی.جامه سودا بود جزای چنین تن
خامه سودا بود جزای چنان ید.امیرمعزی.ید ظلم جایی که گردد دراز
نبینی لب مردم از خنده باز.سعدی ( بوستان ).گلیمی از خانه یاری بدزدید و حاکم قطع یدش فرمود. ( گلستان ). هرکه از مال وقف بدزدد قطع یدش لازم نیاید. ( گلستان ).
- امثال :
در امثال گفته اند: یداک اوکتا وفوک نفخ. ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 202 ).
گفت کانت یدی فوق یدک و العلم یعلوا و لایعلی. ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 684 ).
- ابتعت الغنم بالیدین ؛ یعنی به دو قیمت مختلف فروختم آن گوسپندان را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- اعطاه عن ظهر ید ؛ یعنی به تفضل و تبرع داد او را نه بیع و مکافات و قرض. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
- بعته یداً بید ؛ ای حاضراً بحاضر. ( از ناظم الاطباء ).
- بین یدی ؛ پیش روی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در پیشگاه.
- بین یدی الساعة ؛ یعنی پیش از قیامت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
- بین یدک ( ویا بین یدیه ) ؛ یعنی پیش روی تو و پیش روی او. ( ناظم الاطباء ).
- سُقِطَ فی یده و یا اُسْقِطَ ( مجهولاً ) فی یدیه ؛ یعنی شرمنده شد و پشیمان گشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پشیمان شدن. ( یادداشت مؤلف ).
- عن ید ؛ نقد. لانسیة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( یادداشت مؤلف ). دستادست. مقابل پسادست.
- یداً بید ؛ دست به دست.
- یدالثوب ؛ آنچه زاید باشد از جامه بعد از التحاف و تعطف. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- یدالدهر ؛ درازی روزگار: لاافعله یدالدهر؛ ای ابداً. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دیرینه. ( منتهی الارب ).
- یدالقمیص ؛ آستین. ( مهذب الاسماء ) ( ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ).
- یداً واحده ؛ یکدست. همدست. دست یکی. متحد و متفق : عاقبت همه یداً واحده شدند و به نصر هجوم بردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 387 ). در دفع خصمان و قمع و قهر معاندان و منازعان یداً واحده باشند. ( تاریخ غازانی ص 54 ).

معنی کلمه ید در فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . ] (اِ. ) دست . ج . ایدی . ایادی .
(یُ ) [ فر. ] (اِ. ) جسمی است جامد، بلوری و خاکستری مایل به سیاه در آب حل نمی شود ولی در الکل محلول است و در داروسازی مورد استفاده قرار می گیرد.

معنی کلمه ید در فرهنگ عمید

۱. دست.
۲. [مجاز] قدرت.
* ید بیضا:
۱. دست سفید و روشن. &delta، یکی از معجزات حضرت موسی که هر وقت دست در بغل می کرد و بیرون می آورد نوری از آن ساطع می شد.
۲. [مجاز] توانایی، قدرت.
۳. [مجاز] کرامت و خرق عادت.
* ید بیضوی: [قدیمی] = * ید بیضا
* ید طولا:
۱. دست دراز.
۲. [مجاز] مهارت و زبردستی.
۳. [مجاز] قوه، قدرت، توانایی.
* ید طولیٰ: = * ید طولا
عنصر غیرفلز از گروه هالوژن ها، جامد، به رنگ خاکستری مایل به سیاه، با بخاری بنفش که در الکل حل می شود و در طب و صنعت به کار می رود.

معنی کلمه ید در فرهنگ فارسی

دست، ایدی جمع، ایادی جمع جمع، یدان و یدین: تثنیه ید، دودست، عنصرشیمیایی ازخاکسترنباتات دریایی تهیه میشود
علامت شرط درسوم شخص جمع : اگر فرمان بردند ما را بنکشتیدیدایشان را.
بلاد یمن

معنی کلمه ید در دانشنامه عمومی

ید ( به انگلیسی: Iodine ) یک عنصر شیمیایی با نماد شیمیایی I و عدد اتمی ۵۳ است.
• عدد اتمی: ۵۳
• جرم اتمی: ۱۲۶٫۹۰۴۴۷
• نقطه ذوب: C° ۱۱۳٫۵
• نقطه جوش: C° ۱۸۵٫۴
• شعاع اتمی: Å ۱٫۳۲
• ظرفیت: ۱٬۵٬۷
• رنگ: بنفش - خاکستری تیره شفاف
• حالت استاندارد: جامد
• نام گروه: ۱۷
واکنش پذیری ید از دیگر هالوژن ها کمتر و این عنصر، الکترون دهنده ترین هالوژن نافلز است. ید، کمیاب ترین هالوژن پایدار در طبیعت است و از نظر فراوانی، در رده ۶۳ام در میان عناصر قرار دارد و سنگین ترین عنصر در میان مواد مغذی معدنی است. عمدتاً هالوژن ها به خاطر انحلال پذیری بسیار زیاد در آب، در آب دریا بیشتر از خشکی یافت می شوند.
ید در شرایط استاندارد دما و فشار عنصری جامد و درخشان به رنگ آبی - بنفش مایل به سیاه است؛ که در دمای جوش ۱۸۴ درجهٔ سلسیوس به گازی بنفش رنگ و بدبو و بسیار سمی تبدیل می شود. کار کردن با عنصر یُد بدون محافظت خطرناک است و تنفس بخارهای به شدت سمی آن ممکن است سلامتی را جداً به خطر بیاندازد. ید به راحتی در کلروفرم، کربن تتراکلرید یا کربن دی سولفید حل شده و محلول های ارغوانی رنگی به وجود می آورد. ید به مقدار کمی در آب قابل حل است. حل شدن ید در حلال های غیر قطبی مثل CS2 و CCl4 محلول را به رنگ بنفش و حلال های قطبی مثل آب و الکل آن را به رنگ قهوه ای درمی آورد. یُد آزاد در ترکیب با محلول نشاسته به رنگ آبی سیر در می آید.
ید علاقه زیادی به ایجاد زنجیرهایی با خود دارد و از این خاصیت در ترکیبات آلی که حاوی ید هستند به عنوان کاتالیزور استفاده می شود. [ نیازمند منبع]
ید در سال ۱۸۱۱ توسط شیمی دان فرانسوی، برنار کورتوی کشف شد و دو سال بعد، توسط ژوزف لویی گیلوساک، نام گذاری شد who در زبان یونانی، ید به معنای رنگ بنفش است و به دلیل رنگ بنفش بخارات ید و برخی از ترکیبات آن مانند یدید، پریدات و یُدات، این عنصر به این نام گذاری شد.
ید بسیار خالص را می توان از واکنش پتاسیم یدید با مس ( II ) سولفات تهیه کرد. البته روش های دیگری نیز برای جداسازی این عنصر وجود دارند.
برای ید، ۳۰ ایزوتوپ وجود دارد که تنها یکی از آن ها ید - ۱۲۷ پایدار است. با این همه ایزوتوپ های رادیواکتیو ید کاربردهای وسیعی دارند. ایزوتوپ پرتوزای دست ساز ید - ۱۳۱ ( ساطع کننده پرتوی بتا ) که دارای نیمه عمر ۸ روز است برای درمان سرطان و دیگر بیماری های غده تیروئید استفاده می شود.
معنی کلمه ید در فرهنگ معین

معنی کلمه ید در دانشنامه آزاد فارسی

یُد (iodine)
برگرفته از کلمه ای یونانی به معنی بنفش. عنصری غیرفلزی، به رنگ خاکستری مایل به سیاه، با نماد I، عدد اتمی۵۳، و جرم اتمی نسبی۱۲۴.۹۰۴۴. ید از خانوادۀ هالوژنهاست. بلورهای ید براثر حرارت، بخاری بنفش رنگ با بویی آزاردهنده و مشابه کلرمتصاعد می کنند. در طبیعت فقط به صورت ترکیب با سایر عناصر یافت می شود. نمک های ید، یدیدها، در آب دریا یافت می شوند. ید مادۀ معدنی مغذی و ضروری برای عملکرد مناسب غدۀ تیروئیداست؛ گواتربراثر کمبود ید در رژیم غذایی ایجاد می شود. این عنصر بخشی از هورمون تیروکسینرا تشکیل می دهد. ید در عکاسی، به منزلۀ ضد عفونی کنندهدر پزشکی، و در رنگ سازی کاربرد دارد. نیم عمر ایزوتوپ پرتوزای یدِ ۱۳۱ هشت روز است و از طریق شکافت اتمدر انفجارهای هسته ای و نیروگاه ها به دست می آید. اگر این ایزوتوپ خورده شود، غدۀ تیروئید آن را جذب می کند و آسیب می بیند. این عنصر را برنار کورتوا(۱۷۷۷ـ۱۸۳۸)، شیمی دان فرانسوی، در ۱۸۱۱ کشف کرد. بنابه گزارش سازمان بهداشت جهانی، کمبود ید مهم ترین علت ضایعات مغزی قابل پیشگیری در دنیاست.

معنی کلمه ید در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ید به معنای دست است.
مراد از دست در مورد خداوند قدرت و نعمت است شیخ صدوق در اعتقادات می‏نویسد: و در قرآن است "بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ" دو دست خدا گشاده است یعنی نعمت دنیا و نعمت آخرت.
← نظرات متکلمان در مورد دست خداوند
۱. ↑ مائده/سوره۵، آیه۶۴.
فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۲۳۲.
[ویکی الکتاب] معنی یَدٍ: دست - قدرت و نعمت (کلمه ید به معنای دست آدمی است ، و به قدرت و نعمت نیز اطلاق میشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّیٰ یُعْطُواْ ﭐلْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ " معنای اول باشد ، معنای آیه این میشود : تا آنکه جزیه را به دست خود بدهند و اگ...
معنی بَاسِطُواْ أَیْدِیهِمْ: دست گشوده ها (بسط ید در یک شخص توانگر به معنای بذل و بخشش مال و احسان به مستحقین است ، و بسط ید در یک زمامدار قدرت بر اداره امور مملکت است بدون اینکه مزاحمی در کارش باشد ، و بسط ید در یک مامور و مجری دستور دولت در باره یک مجرم به معنای زدن و بستن و ش...
معنی یَبْسُطُواْ: می گشایند - گسترش می دهند-وسعت می دهند (جزمش به دلیل شرط شدن برای جمله بعدی است . "یَبْسُطُواْ إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ "یعنی : دستهایشان را (به اسارت ، آزار و کشتن) بر ضد شما می گشایند . بسط ید در یک شخص توانگر به معنای بذل و بخشش مال و احسان به مستح...
معنی یَدَاکَ: دو دست تو(در اصل "یدان"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است عبارت "قَدَّمَتْ یَدَاک" یعنی : پیش فرستاده ای. کلمه ید به معنای دست آدمی است ، و به قدرت و نعمت نیز اطلاق میشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّیٰ یُعْطُواْ ﭐلْجِزْیَةَ عَن ی...
معنی یَدَاهُ: دو دست تو(در اصل "یدان"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است عبارت "قَدَّمَتْ یَدَاهُ" یعنی : پیش فرستاده است.کلمه ید به معنای دست آدمی است ، و به قدرت و نعمت نیز اطلاق میشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّیٰ یُعْطُواْ ﭐلْجِزْیَةَ عَن ...
معنی یَدَکَ: دستت (کلمه ید به معنای دست آدمی است ، و به قدرت و نعمت نیز اطلاق میشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّیٰ یُعْطُواْ ﭐلْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ " معنای اول باشد ، معنای آیه این میشود : تا آنکه جزیه را به دست خود بدهند و اگر منظور از آن...
معنی مَغْلُولَةً: بسته (دست به گردن بستن در عبارت "وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَیٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ ﭐلْبَسْطِ "کنایه است از خرج نکردن و خسیس بودن و خودداری از بخشش نمودن ، درست مقابل بسط ید است که کنایه از بذل و بخشش میباشد و این که هر چه به د...
معنی یَدِهِ: دستش (برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن معانی اموری هستند که از شؤون مربوط به دست میباشند ، مانند انفاق و س...
معنی یَدِیَ: دستم (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن معانی...
معنی بَیْنَ أَیْدِیکُمْ: پیش روی شما - جلوی شما - در مقابلتان(در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن با...
معنی بَیْنَ أَیْدِینَا: پیش روی ما - جلوی ما - در مقابل ما (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن بای...
معنی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ: پیش روی آنان (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دا...
معنی بَیْنَ یَدَیْ: پیشاپیش - پیش از(در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بین یدیه "بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند مع...
معنی بَیْنَ یَدَیَّ: پیش از من (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن ...
ریشه کلمه:
یدی (۱۲۰ بار)
دست. . اگر دستت را برای کشتی من باز کنی من دستم را برای کشتن تو باز نخواهم کرد. «ید» در اصل «یدی» با یاء است جمع آن در قرآن ایدی است . ید به طور استعاره در چند معنی به کار می‏رود از جمله: 1- نعمت. «یدیت الیه» نعمتی به او رساندم جمع آن در این معنی ایادی است در صحیفه سجادیه دعای 37 آمده: «جَزاءً لِلصُّغْری مِنْ أَیادیکَ» یعنی جزائی برای کوچکترین نعمتهایت. 2- حیازت و ملک مثل . یا عفو کند آنکه عقده نکاح در اختیار و تسلط او است. رجوع شود به «عقد». . اختیار در قدرت و سلطه تو است تو بر هر چیز توانائی. 3- ید مغلوله کنایه است از امساک و بخل چنانکه ید مبسوطه به عکس آن است . یهود گفتند: دستان خدا بسته است دستهایشان بسته باد، در مقابل گفته خود ملعون گشتند بکله هر دو دست خدا باز است هر طور بخواهد انفاق کند رجوع شود به «غل». 4- مباشرت. . چه چیز مانع شد از اینکه سجده کنی به آنکه با دست خود آفریدم یعنی مباشر خلقت او خودم بودم و شاید مراد قوت و قدرت باشد. 5- نیرو. . یعنی صاحبان نیرو و بصیرت بودند. در طاعت و بندگی خدا نیرومند و با بصیرت بودند اینک به چند آیه توجه کنیم: * . از لفظ «بَیْنَ یَدَیْهِ» و نظیر آن در پیش بودن. حاضر بودن و نزدیک بودن استفاده می‏شود چنانکه در «بین» گفته‏ایم یعنی او کسی است که بادها را پیشاپیش باران رحمتش مژده می‏فرستد. * . در این آیه دست حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» به دست خدا تشبیه شده و در جای آن قرار گرفته است و روشن می‏شود که در موقع بیعت آن حضرت دستش را باز و بالا نگاه می‏داشته و بیعت کنندگان دست خود را از پائین به کف دست آن بزرگوار می‏رسانده‏اند تا یداللَّه فوق ایدیهم مصداق پیدا نماید. * . گفته‏اند مراد از «ید» قوه و نیرو است یعنی تا جزیه را از روی قدرت و سلطه‏ای که بر آنها دارید بدهند و اگر مراد دست باشد ظاهراً معنی آن باشد که از دستشان به دست شما برسد در جوامع الجامع فرموده: «حتی یُعْطُوها عَنْ یَدٍ اِلی یَدٍ» یعنی نقداً و بدون واسطه بدهند در المیزان آمده: «مُتَجاوِزَةٍ عَنْ یَدِهِمْ اِلی یَدِکُمْ». * حد ید از سرانگشتان است تا شانه و غیر آن با قرینه فهمیده می‏شود مثل . که به قرینه «اِلَی الْمَرافِقِ» معلوم می‏شود مراد از «اَیْدِیَکُمْ» تا آرنج است و مثل . که به وسیله روایات معلوم می‏شود مراد از ایدی چهار انگشت است که از دزد بریده می‏شود. و مثل . که مراد از «ید» تیمم از مچ تا سرانگشتان است.

معنی کلمه ید در ویکی واژه

جسمی است جامد، بلوری و خاکستری مایل به سیاه در آب حل نمی‌شود ولی در الکل محلول است و در داروسازی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
دست.
ایدی. ایادی.

جملاتی از کاربرد کلمه ید

ای خجسته بریدِ بادِ صبا چه نشان داری از زمین سبا
آسمان بر سینه ی من هم، سه داغ آن شب نهاد چاره ی آن هر سه از یک خنجر کاری کنید
ندارد حاصلی جز تیره روزی پرتو منت که ماه از شرم نور عاریت شبها برون آید
ای برادر جان کنون آید بکار تا کنیم آن در ره آن شه نثار
دادم به تو من همه دل و دیده و جان بردی تو همه ولیک روزیت نبود
بقای عمر اجل فخر دین خوهم جاوید که در بقاش بود مدت بقای جهان
دل ترا چه غم از من که مرغ آزادست بلای عشق و جفای قفس نمیداند
دو رویین تن ۳ ز بس میدان نوردی در آن پرخاش داده داد مردی
دیده روزنه از شمع بود نورانی چشم پوشیده بود هر که به دل بینا نیست
این عهد زشت، رنج پدر را نبرده نور امروز در جهان رخ والد ندیده داد