یخ بسته. [ ی َ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) افسرده. فسرده. یخ کرده. ( یادداشت مؤلف ). منجمدشده و مانند یخ فسرده شده. ( ناظم الاطباء ) : رهی دراز در او جای جای یخ بسته در این دو خاک به کردار راه کاهکشان.مسعودسعد.در صبوحش که خون رز ریزد ز آب ِ یخ بسته آتش انگیزد.نظامی.و رجوع به یخ بستن شود.
معنی کلمه یخ بسته در فرهنگ عمید
ویژگی آب یا چیز دیگر که از شدت سرما سفت و منجمد شده.
معنی کلمه یخ بسته در فرهنگ فارسی
( صفت ) منجمد شده فسرده شده .
معنی کلمه یخ بسته در فرهنگستان زبان و ادب
{fast ice, land fast ice} [علوم جَوّ] دریایخی که به علت اتصال به ساحل بی حرکت است
معنی کلمه یخ بسته در دانشنامه عمومی
یخ بسته یا یخ سریع ( همچنین یخ سریع خشکی و یخ سریع ساحلی نیز نامیده می شود ) یخ دریایی است که به خطوط ساحلی بستر دریا یا به کوه های یخ در خشکی لنگر شده است. یخ سریع می تواند از آب دریا یا با انجماد تکه های یخ که به سمت ساحل یا سایر لنگرگاه ها حرکت می کنند رشد کند. بر خلاف رانه یخ، یخ سریع با جریان و باد حرکت نمی کند. عرض ( و حضور ) این منطقه یخی معمولاً فصلی است و به ضخامت یخ، توپوگرافی کف دریا و جزایر بستگی دارد. دامنه آن از چند متر تا چند صد کیلومتر است. گسترش به سمت دریا تابعی از عوامل متعددی است، به ویژه عمق آب، حفاظت از خط ساحلی، زمان سال و فشار یخ بسته.
معنی کلمه یخ بسته در ویکی واژه
دریایخی که به علت اتصال به ساحل بیحرکت است.
جملاتی از کاربرد کلمه یخ بسته
هوا خزیده ز گرما در آهنین گنبد به روی آب که یخ بسته قبهای حباب
آبی است بد گوار و ز یخ بسته طاق پل سقفی است زر نگار و ز مهتاب نردبان
در صبوحش که خون رز ریزد ز آب یخ بسته آتش انگیزد
شیخ بسته خانقه کنجی گرفته سوگوار میکشان را دل شکسته میگساران شادکام
لاله ها در خلوت کهسار ها نارها یخ بسته اندر نارها
یخ بسته ام چو شمع ز سرمای روزگار ای آفتاب روی نمایی چه می شود
یخ بسته جهان ز بس ز تأثیر هوا شد موجه ی آب همچو موج خارا
کباب از باد سوزان گردن و روی ولی یخ بسته دست اندر ته جوی
سرما به غیت است که خورشید و صبح را یخ بسته است چشمه و افسرده است دم
روزگارش اندرین دیرینه دیر ساکن و یخ بسته و بی ذوق سیر