یحتمل

یحتمل

معنی کلمه یحتمل در لغت نامه دهخدا

یحتمل. [ ی َ ت َ م ِ ] ( ع فعل ، ق ) گمان میرود و احتمال می دهد و شاید. ( از ناظم الاطباء ).شاید. مگر. ممکن است. بوکه. یمکن. ظاهراً. همانا. تواند بود. تواند بودن. ( یادداشت مؤلف ) :
دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی
که یحتمل که اجابت بود دعایی را.سعدی.

معنی کلمه یحتمل در فرهنگ معین

(یُ تَ مَ ) [ ع . ] (ق . ) شاید، احتمال دارد.

معنی کلمه یحتمل در فرهنگ عمید

احتمال داده می شود، گمان می رود، شاید.

معنی کلمه یحتمل در فرهنگ فارسی

احتمال داده می شود، گمان می رود، شاید
( فعل ) گمان میرود احتمال داده میشود شاید : دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی که یحتمل که اجابت بود دعایی را . ( سعدی . کلیات )
گمان می رود و احتمال می دهد و شاید شاید مگر

معنی کلمه یحتمل در دانشنامه عمومی

یحتمل ( انگلیسی: Chances Are ) فیلمی است که در سال ۱۹۸۹ منتشر شده است. از بازیگران این فیلم می توان به سیبل شفرد، رابرت داونی جونیور، رایان اونیل و مری استوارت مسترسون اشاره کرد.

معنی کلمه یحتمل در ویکی واژه

شاید، احتمال دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه یحتمل

دیگر وجه جدالست بمعنی خصومت، کقوله فی سورة الرّعد: «وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ» ای یخاصمون النّبی (ص) فی اللَّه، و در سوره هود گفت: «یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ» ای یخاصمنا، و در سوره الحجّ گفت: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ» ای یخاصم فی اللَّه، و در سوره النحل گفت: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» ای خاصمهم غیر فظّ و لا غلیظ القلب فی ذلک بل الن لهم جانبک و اعرض عن اذاهم ایّاک و قل لهم مجادلا اذا کنتم ترضون بعقولکم قطعا من الحجارة اربابا و آلهة لکم کیف لا ترضون بمثلی رسولا الیکم مفسّران گفتند این پیش از آیت قتال بوده پس بآیت قتال منسوخ شد و معنی مجادلت و اشتقاق آن و تقسیم آن بشرح در سوره النّساء رفت، و قیل معنی الآیة: ناظر هم علی قدر ما یحتملون، و منه‌
فَلَمَّا نَسُوا یعنی ترکوا، و النّسیان فی اللغة الترک، «ما ذُکِّرُوا بِهِ» ای: ما وعظوا به من العذاب علی صید الحیتان، أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ ای عن العذاب الشدید، فیکون «عن» متّصلا بأنجینا، و یحتمل ان یکون متّصلا ینهون ای عن المعصیة.
وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ ای لا یترک تادیبکم و بیان الحقّ حیاء. روی انّ اسماعیل بن ابی حکیم قرئت بین یدیه هذه الایة، فقال: هذا ادب ادّب اللَّه به الثقلاء. و قال ابن عائشة: حسبک فی الثّقلاء انّ اللَّه تعالی لم یحتملهم.
فَلا تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ ای من انّ موعده النّار. و قیل: من القرآن فیکون الخطاب للنبیّ (ص) و المراد غیره، یحتمل انّ التقدیر، قل للشّاک فی ذلک: فَلا تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ منزل مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ لا یصدّقون بانّ ذلک کذلک.
«وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ» ای اختلفوا فی الدین فصاروا فرقا و احزابا. قال الکلبی: فرقوا دینهم بینهم یلعن بعضهم بعضا و یتبرأ بعضهم من بعض و یقول کلّ فریق الحقّ معی، و التقطع هاهنا بمعنی التقطیع، و هذا ابتداء اخبار من اللَّه عز و جل عن الامم، یعنی تفرّقوا فیما بینهم و قد امروا بالموافقة، و یحتمل ان یکون معناه سیفترقون فی مذاهبهم کما روی عن النّبی (ص) «ستفترق امّتی اثنتین و سبعین فرقة» ثم اوعد فقال: «کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُونَ» ای کلّ هؤلاء مرجعهم الینا فنجازیهم علی اعمالهم.
وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا الایمان الّذی هو بعد التّوبة، یحتمل انهم آمنوا بانّه یقبل التّوبة و آمنوا بانّه لا یضرّه عصیان، او آمنوا بانّه لا ینجون بتوبتهم من دون فضل اللَّه، او آمنوا یعنی استداموا الایمان و کانت موافاتهم علی الایمان، او آمنوا بانّهم لو عادوا الی ترک العهد و تضییع الامر لسقطوا من عین اللَّه اذ لیس کل مرة تسلم الخبرة.
باکالیجار در زمان امارت منوچهر زیاری سپهسالار و وزیر او بوده‌است. پس از درگذشت منوچهر، فرزند خردسال او، انوشیروان، به امارات طبرستان و گرگان رسید و در پی این جانشینی، زمام امور مملکت به دست باکالیجار افتاد و او که به نظر می‌رسد با مادر انوشیروان ازدواج کرده بود، تدریجاً خود را امیر سرزمین طبرستان و گرگان معرفی کرد و منشور فرمانروایی به نام او نوشته شد. باکالیجار اعلام کرد انوشیروان را به قتل رسانده‌است ولی یحتمل تنها او را حبس کرده باشد؛ چنان‌که پس از خلع قدرت باکالیجار، او مجدداً به صحنه بازگشت.
و من قصد البحر استقلّ السواقیا من عرف اللَّه لم یحتمل دلال الخلق‌
قال موسی لفرعون: ما هذه بیدی قال فرعون: هذه عصا، فَأَلْقاها موسی من یده فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ، یعنی حیّة ذکرا اصفرا شعر العنق عظیما، ملأ الدار، قائما علی ذنبه، یتلمظ علی فرعون و قومه یرعبهم. یقال الثعبان العظیم الطویل و هو اعظم الحیّات. و قال فی موضع آخر: کَأَنَّها جَانٌّ، و الجان الصغیر من الحیات و لا تناقض فیه، لانّ خلقها خلق الثعبان العظیم و اهتزازها و حرکتها و خفّتها کاهتزاز الجانّ. و قوله مُبِینٌ، ای بیّن ظاهر انه ثعبان لا لبس فیه و یحتمل ان یکون مبیّنا صحة دعواه.