معنی کلمه چراخوار در لغت نامه دهخدا
خرسند شدی بخورد گیتی
زیرا تو خری جهان چراخوار.ناصرخسرو ( از فرهنگ نظام ).بادغیس خرم ترین چراخوارهای خراسان و عراق است. ( چهارمقاله عروضی ). از ترکستان بحکم انبوهی خانه و تنگی چراخوار به ولایت ماورأالنهر آمدند. ( راحةالصدور ). || ( نف مرکب ) حیوان چرنده و آنکه مانند حیوان میچرد. ( ناظم الاطباء ). چراخورنده. خورنده علف :
چراخوار شد مرگ و ما چون چرا
بجان خوردنش نیست چون و چرا.اسدی ( گرشاسبنامه ).رجوع به چراخور و چراگاه و مرتع شود.