پالودگی

معنی کلمه پالودگی در لغت نامه دهخدا

پالودگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) ترویق. بی غلّی :
تو گمان کردی که گرد آلودگی
در صفا غش کی هلد پالودگی.مولوی.

معنی کلمه پالودگی در فرهنگ عمید

۱. صاف و بی غل وغش بودن.
۲. پاکیزگی.

معنی کلمه پالودگی در فرهنگ فارسی

بی غلی بی غشی ترویق .

جملاتی از کاربرد کلمه پالودگی

دعا کاید از راه آلودگی نیارد مگر مغز پالودگی
سرشگی که از صرف پالودگی فرو شوید از دامن آلودگی
بر روی یار اغیار را چشمی به آن آلودگی غلطان به خاک احباب را اشگی به آن پالودگی
شستم ز می‌در پای خم، دامن ز هر آلودگی دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی
تو گمان بردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی
کی بود در راه عشق آسودگی سر به سر درد است و خون پالودگی
بیرون شدم ز آلودگی با قوت پالودگی اوراد خود را بعد از این مقرون سبحانی کنم