واقعاً

معنی کلمه واقعاً در لغت نامه دهخدا

( واقعاً ) واقعاً. [ ق ِ عَن ْ ] ( ع ق ) در حقیقت. بحقیقت. حقیقةً. درواقع. فی الواقع. براستی. رجوع به واقع شود.

معنی کلمه واقعاً در فرهنگ معین

( واقعاً ) (قِ عن ) [ ع . ] (ق . ) در واقع ، در حقیقت ، حقیقتاً.

معنی کلمه واقعاً در فرهنگ عمید

فی الواقع، درحقیقت.

معنی کلمه واقعاً در فرهنگ فارسی

حقیقتا در حقیقت فی الواقع .

جملاتی از کاربرد کلمه واقعاً

و هُوَ زبدة العلما و قدوة الفضلا تاج الحرمین الشریفین حاج شیخ محمد. اجداد و اعمام آن جناب همگی از مشایخ و ائمهٔ آن ولایت و کُلاًّ سلسله‌ای نیک و طایفه‌ای به دل نزدیک. همیشه بین الخواص و العوام معزز و مکرم و به فضل و صلاح وعلم و عمل همگنان را مسلم.بذله‌های لطیف و نکته‌های شریف از آن جناب سرزده و لطایف سخنان آن عالم سخندان گوشزد خلایق آمده با آنکه امامت می‌فرمود در قید این اسم و رسم نبود. همواره به مقدار روزی مقدّر قانع و خاطر را از پیروی اهل طمع مانع. واقعاً شیخی خوشحال و عالمی صاحب کمال و امامی نیکو خصال بود. قصیده و غزل خوب بیان می‌نمود و خدمتش مکرر اتفاق افتاد. از غزلیات او چند بیتی تیمنّاً نوشته می‌شود: