هیچ کاره. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) ردی. پست. که به هیچ کار نیاید: عسیقة؛ شراب هیچ کاره بسیارآب. مصران الفار؛ نوعی از خرمای هیچ کاره. ( منتهی الارب ). || کسی که کاری و شغلی ندارد. آنکه برای کاری شایسته نیست. || کنایه از مردم ضعیف و بی اعتبار و فرومایه. ( آنندراج ) : ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست.حافظ.در فکر آن دهانم و در یاد آن کمر چون من به روزگار کسی هیچ کاره نیست.فطرت ( از آنندراج ).- امثال : همه کاره هیچ کاره ؛ کسی که صلاحیت هیچ کار ندارد و خود را داخل هر کار میکند.
معنی کلمه هیچ کاره در فرهنگ معین
(ر یا رَ ) (ص مر. ق . ) آن که برای کاری شایسته نیست ، بی کاره .
معنی کلمه هیچ کاره در فرهنگ عمید
بیکاره، کسی که کاری از او برنیاید و به درد کاری نخورد.
معنی کلمه هیچ کاره در فرهنگ فارسی
بیکاره، کسی که کاری ازاوبرنیایدوبدردکارنخورد ( صفت ) آنکه برای کارهای شایسته نیست بی کاره . یا هیچکار. همه کاره . کسی که صلاحیت هیچ کار ندارد و خود را داخل هر کار میکند .
معنی کلمه هیچ کاره در ویکی واژه
آن که برای کاری شایسته نیست، بی کاره.
جملاتی از کاربرد کلمه هیچ کاره
ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار کآن شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست
برهمن را نگویم هیچ کاره کند سنگ گران را پاره پاره
ز طرب چگونه مشتاق فسرده جان زند دم که بملک شادکامی دل اوست هیچ کاره
من که فروغی از فلک باج هنر گرفتهام بر سر کوی خواجهای بندهٔ هیچ کارهام
در کوی تو هر کسی به کاری ست ما هیچ کسیم و هیچ کاره
چو کار من به دهان و میان اوست چه رنجم گرم فرشته اعمال هیچ کاره نویسد
جامی از کارها نداشته دست نام خود رند هیچ کاره نکرد
ای فیض عشق ورز که عشقست هرچه هست آن دل که عشق نیست درو هیچ کاره نیست
ما را به منع عقل مترسان و می بیار کاین شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
ببین علو مقام که پیر میکده نامم گدای عور تهیدست هیچ کاره نویسد