نیت کردن
معنی کلمه نیت کردن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه نیت کردن در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نیت کردن
بپوشید آن لوا را در صفاهان بدانش تهنیت کردند شاهان
گوئیم که روزه را بتازی صوم گویند و صوم باز ایستادن باشد از چیزی که مردم اندر آن بوده باشند و روزه واجب است بر هر مسلمانی که بالغ باشد و حاضر باشد از سال یکماه کان شناخته (شده) است بماه رمضان و آن یکماه سی روز تمام باید بی نقصان و هر روزی روزه را از شب باید نیت کردن بروزه داشتن آن روز و (از) آنچه روزه را تباه کند خویشتن را نگاه باید داشتن و آن طعام خوردنست و شراب خوردن و جماع کردن و غیبت کردن و کارهای ناشایسته کردن و تاویل روزه آنست که نخست بدانی که حال نفس اندر دین برابرست با حال جسد و اندر حال تندرستی صلاح جسد وابسته است به طعام خوردن و شراب خوردن و اندر حال بیماری علاج جسد وابسته است بطعام ناخوردن و بازداشت شراب ازو و طعام نفس تنزیل و ظاهر شریعت است و شراب نفس تاویل گشادنست و بیان شریعت پس همچنین صلاح نفس وقتی اندر کار بستن شریعت است و ظاهر و دانستن و تاویل او و آن بهنگامی باشد که حدود دین بر پای باشد و عالم دین بیخلل بر مثال تندرستی جسد و باز وقتی صلاح نفس اندر پوشیده داشتن باطن شریعت است چون مومنان بترسند بر هلاک شدن خویش از مخالفان دین پس روزه داشتن مردم بظاهر طاعت خدایست و خویشتن را بمانند کردنیست بفرشتگان که از طعام و شراب بی نیاز اند و دور کردنست خویشتن را از خوی ستوری که هر چه یابند بهر وقتی که باشد میخورند این عادت سخت نا ستوده است و کم خوردن عادتیست ستوده و کم خوار را نیز همه کس دوست داشته اند و باطن روزه بایستادن حدود دین است از شرح و بیان باطن کتاب و شریعت و دلیل بر درستی این قول سخن خدایست که اندر سوره مریم علیها سلام آمده است قوله تعالی:فا ما ترین من البشر احدا فقوا لی انی نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیاهمیگوید مریم را پس اگر بینی از مردم کسی را پس گوی که من نیت روزه کرده ام خدایرا پس سخن نگویم من امروز با هیچ مردمی و اندر خبر آمده است که ماه رمضان نامی است از نامهای خدای و آن ماهیست فاضلتر از همه ماهها و اندر خبرست که اندرو مر فرشتگانرا بینند و درهای آسمانرا اندرو و به نیکی ها بگشایند و اندرو جوانمردی فرمود کردن با ضعیفان بر اندازه توانایی خویش و سالی دوازده ماهست و ماه رمضان از آن یازده ماه دیگر شریف تر است و بیان تاویل آن این است که هر پیغمبریرا وصی و هر امامی را دوازده حجت باشد یکی از دوازده حجت پیغمبری وصی او باشد و یکی از دوازده حجت وصی امام باشد که از پس وصی بجای او ایستد و یوسف علیه السلام حجت بود از پس امام که یعقوب بود و امام همی خواسته بودند مرورا بخیال بنمودن که آن یازده حجت دیگر و امام روزگار و باب او همی او را اطاعت خواهند داشت چنانکه خدایتعالی فرمود که قوله تعالی :انی رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لی ساجدین گفت من دیدم یازده ستاره را و ماه و آفتاب مرا سجده کردند و بیازده ستاره یازده حجت را خواست که او دوازدهم ایشان بود و بآفتاب مر امام را خواست و بماه مر بابرا خواست و بسجده کردن ایشان مر خویشتن را آن خواست که ایشان مرا اطاعت دارند و ماه مثل است بر وزیر و وصی وزیر ناطق باشد بر اشارت ایزد تعالی، و بروزه داشتن ماه رمضان آنست که هر که او بدعوت تاویل پیوسته شود باید که حقیقت شریعت از پوشیدگی جوید نه از ظاهر، و روز دلیل است بر ظاهر و تنزیل و شب دلیل است بر باطن و تاویل، پس ما را بفرمودند اندر ماه رمضان بروز آن جمع کردن تا شب مر آنرا بخوریم، و همچنین است آنکس که بدعوت تاویل اندر آید بشنود مر ظاهرها را و حقیقت را از عین آن ظاهر نجوید بلکه حقیقت را از راه تاویل بجوید تا بیابد، و مثل آن چنانست که اگر کسی خواهد که از ظاهر حال بداند که گوشت خوک را چرا ایزد تعالی حرام کرد و گوشت گوسفند حلال باز نتواند یافت مرین معنی را اندر ظاهر و این دو گوشت نه بعقل ناپرورده تواند دانست که چرا گوشت خوک را که او زیانکار است نباید خوردن و آزردن و گوشت گوسفند را که بی زیان است بباید خوردن و آزردن، و اگر بظاهر حال بنگریم بعقل خویش چنان لازم آید که زیانکار را بباید خوردن و آزردن و بی زیان را نباید خوردن و آزردن، چون علم حقیقت بیاموزد آنگه معنی ناخوردنی گوشت خوک بداند و زیان از خوردن او بشناسد و اندر گوشت گوسفند نیز نه اندر جسد بلکه اندر نفس و متابع رمضانرا که مومن است آن دانستن از راه تاویل است نه از عین ظاهر آنچیزی که مانده باشد بخوردن آنکه بروز جمع کرده باشد و روز برو گذشته باشد تا خوردنی جسدانی را که بروز زمانی جمع کرده باشد اندر شب زمانی بخورد چون روزه ظاهر دارد اندر ماه رمضان، (یعنی) ظاهر خوردنی جسمانی که بشریعت یافته باشد که آن روز دین است اندر شب دین که آن تاویل حقیقت است خوردنی باشد، و چون روزه نفسانی دارد بشناسد آنکس که او ماه خدایست، و شهر از شهرگی گرفته اند و بدانچه همیگوید شهر رمضان بدان مر آنکس را همیخواهد که سوی او خدای مشهور است و آنکس آنست که قرآن اندرو فرستاده خدایست و قرآن اندر آنکس فرو فرستاده است که خلاف و شبهت از مثلهای قرآن او تواند بیرون بردن و آنکس وصی ناطق است علیه السلام نبینی که خدایتعالی همیگوید قوله تعالی:شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان گفت ماه رمضان آنست که فرو فرستادند اندرو قرآنرا تا راه راست بنماید مردمانرا و بیانهارا از راه راست او جداکند یعنی مشهور خدای آنست که قر آن اندر ذات او فرود آمده تا راه راست بنماید مردمانرا و پوشیده هارا پیدا کند و جدا کند حق را از باطل پس گفت قوله تعال:فمن شهد منکم الشهر فلیصمهپس هر که بیابد از شما مرین ماه را پس روزه دارد یعنی هر کس که اساس را بشناسد مرتبت او را پنهان دارد از دشمنان دین چنانکه گفت قوله تعالی:و من کان مریضا او علی سفر فعده من ایام اخرگفت هر که بیمار باشد یا بر سفر گو روزه را مداردمگر روزهای دیگر شمردکه باز بگیرد معنیش آنست که هرکس که نفس او بیمار باشد بنا یافتن تاویل او از حال بحال گردنده باشد و ضعیف باشد چون بیماران یا بسفر باشد یعنی طلب کننده مر حقیقت را روا نباشد که خاموش باشد بلکه باید که همی جوید وهمی پرسد تا حق را بیابد وآنگاه تندرست شود و بخانه باز شود پس از آن مر تبت اساس را پنهان دارد از مخالفان دین ومعنی آنکه بیمار ومسافر روزهای دیگر شمرند وروزه بگیرند آنست که هر که تاویل اساس را نتواند پذیرفت روا باشد کز حجت وداعی وماذون تاویل پذیرد که ایشان روز های دیگرند مر اساس را و هر یکی از ایشان روز نداندر عالم دین پس گوییم که تاویل یکماه از دوازده ماه روزه داشتن آنست که اندر حدود از جمله دوازده حجت اساس یک حجت بود که مرتبت اورا مستور باید داشتن و او بدین مرتبت مخصوص باشد از یازده یار خویش همچنانکه ماه رمضان شریف شده است بسوی خلق که آن یازده ماه دیگر که یاران ویند آن شرف ندارند و تاویل آنکه ماه رمضان نهم ماهست از جمله ماهها آنست که مرتبت حدود دین دوازده است از مستجیب تا بعقل چون مستجیب و ماذون محدود و ماذون مطلق و داعی محدود و داعی مطلق و حجت و باب و امام و وصی و ناطق و ثانی و اول و وصی نهم مرتبت است همچنانکه ماه رمضاه نهم ماه هست از سال و پس از ماه رمضان از سال سه ماهست چون شوال و ذوالقعده و ذوالحجه همچنین پس از وصی سه مرتبت است اندر دین چون ناطق و نفس و عقل و اندر عدد این حال هم موجود است از بهر آنکه عدد بدوازده مرتبت است نه ازو آحاد است دهم عشر اتست و یازدهم مآتست و دوازدهم هم الوفست و ازپس هزار همه تکرار است هم برین صورت احاد مرتبت جسمانیان و متعلمان است ووصی برتر درجه است که او بنهم منزلت است و ناطق را مرتبت عشراتست از حساب که او نهایت آدمیانست و کمال صورت انسانیت نبینی خدای مرده را که آن مرتبت ناطق است همی کامل خواند قوله تعالی:تلک عشره کامله و مرتبت مائه مر نفس راست و مرتبت الوف مر عقل راست اما تاویل آنکه مر هر روزیرا که روزه دارد از شب آن روز نیت باید کردن آنست که مر ظاهر کتاب و شریعت (تاویل)پذیر آمده است و سبب آن تاویل بود که پس از ظاهر بود بر مثال سخنی که بآواز و کلمات و حروف بگویند پس سبب آن آواز و کلمات و حروف آن معنی بوده باشد که نفس شنونده نخست شنود و سخن از گوینده بر آن معنی پذیر آید پس روزه ظاهر را از شب ظاهر نیت باید کردن تا درست باشد و همچنین نخست معنی روزه بباید دانستن آنگه روزه داری تا آن نیت که آن شناخت روزه است سبب باشد مر روزه داشتن را که آن روزه داشتن پوشیده داشتن مرتبت اساس است از دشمنان دین و اما تاویل آنکه روزه سی روز تمام بباید داشتن آنست که این سی مرتبت را نخست بباید شناختن تا از آن بتاویل رسیم و آن سی مرتبت آنست که آفاق و انفس بر درستی آن گواهست و از آن سی مرتبت شش مرتبت آفرینش لاندر جسدهاست چنانکه خدایتعالی مر آنرا یاد کرده است از نطفه و سلاله و علقه و مضغه و لحم و عظام تا بدان هفتم مردم تمام شود و برابر آن اندر آفرینش نفسها شش مرتبت است از طهارت و نماز و روزه و زکوه و حج و جهاد تا بولایت تمام شود و برابر آن اندر پیغمبری شش مرتبت است چون آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد مصطفی علیهم السلام تا نطفه نبوت تمام شود و برابر آن از پس پیغمبر شش امامست که تمام آن اندر پدید آمدن قائم حق است علیه السلام و مر هر شش را ازین ششها که یاد کرده شد هفتمین است که تمامی آن شش از هر منزلتی اندر هفتم اوست چنانکه مر شش مرتبت انجامی جسد را هفتم روح است که تمامی آن شش مرتبت اندروست و نیز برابر این هفت مرتبت جسمانی اندر جسد هفت اعضای رئیسه است چون مغز و دل و جگر و شش و سپر زوزهره و گرده که زندگی جسم اندروست و برابر هفت رکن شریعت معنیها آنست که از دانش آن پیوستن است بر ولایت و برابر طهارت پاکیزه کردن نفس است و برابر نماز اطاعت و برابر روزه خویشتن نگاه داشتن از ناشایسته و برابر زکوه علم گفتن و برابر حج خویشتن را رسانیدن بامام و برابر جهاد قهر کردن مر دشمنان دین را بعلم و برابر هفت امام مر هر امامی را اندر عصر او تایید است که آن جان و نفس شریف اوست که بر خلق بدان سالاری کند و برابر مرتبت ناطق مرتبت قائم قیامت است که مقصود از آمدن و خبر دادن ایشان مر خلق را اوست.
شیخ الاسلام گفت: که کنیت ابوالادیان ابوالحسن است نام علی ابوالادیان است، کنیت کردند که در همه کیشها مناظره کردی و ایشان را بشکستی. حکایت مناظره کردن وی با جهود، و در آتش شدن و آتش بپای همه خاکستر کردند القصه.