یسی
معنی کلمه یسی در دانشنامه آزاد فارسی
در عهد عتیق، پدر داودو نوادۀ بوعَزو روت. یسّی در بیت لحمیهودازندگی می کرد، کشاورز و گوسفندچران بود. عبارت «پسر یسّی» را شاید شائولبا بار تحقیرآمیز بر زبان آورده باشد (اول سموئیل۲۷:۲۰ و ۳۰؛ ۷:۲۲ و ۸) ولی اشعیاو نویسندگان متأخر ریشۀ یسّی را با عالی ترین انتظارات مسیحایی پیوند داده اند (اشعیا ۱:۱۱ و ۱۰).
جملاتی از کاربرد کلمه یسی
همچنین او میتواند جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن حسین باشد که در جنگی میان احمد بن عیسی علوی و عبدالله بن عزیز عامل محمد بن طاهر در ری کشته شد.
خواهم بدعا حرفی از آن لب که چو عیسی جان تازه کند گر همه دشنام فرستد
هست از کرم حسنت محروم رقیب، آری گر لطف دم عیسی مردار نداند به
ما را چو مریم بیسبب از شاخ خشک آید رطب ما را چو عیسی بیطلب در مهد آید سروری
از رایحه ی لطفت و انوار جمال عیسی نفسی یافت و موسی قبسی
نبود در حجاب ظلمت و نور مهره خر ز مهر عیسی دور
چون هست فسون عیسی اندر لب تو افسون لبت چون نجهاند تب تو
مرده آز ز یک خنده او زنده شود او نه عیسی است ولی همدم عیسی است دمش
بیمن ساقی عیسینفس نخواهد مرد چراغ خاطر اهلی که زنده از دم اوست
بر مائدهٔ عیسی افزوده لبش حلوا وز معجزهٔ موسی زلفش شده ثعبانی
وَ ما أُمِرُوا ای ما امر عیسی ع إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً، واحِداً و قیل معناه المسیح بن مریم اتخذوه ربا و ما امروا فی التوریة و الانجیل إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً و هو الّذی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ تنزیها له عن ان یکون له شریک.