یزت
معنی کلمه یزت در فرهنگ فارسی
معنی کلمه یزت در ویکی واژه
↑ چرا منتسبان به این اصلاحات همردیف خدا انگاشته شدهاند. اینان همان مغان هستند که وقایع را روی ارواح گِلی ثبت میکردند و به طبقه یا قبیله خاص تعلق داشتند ظاهراً موطن بدوی ایشان همان دامنه دماوند بود
جملاتی از کاربرد کلمه یزت
گرچه مرا عزیزتر از جان و دیده ای هر ساعتیم خوارتر از خاک می کنی
ز غمناکی، به گوشم صوت مطرب ملالانگیزتر از شیون آمد
تبارک الله ازین پادشاه وش صنمی که مردمش ز بت خود عزیزتر دانند
فرماندهی بمصر دلم در نیامدست هرگز عزیزتر ز تو یوسف مگر توئی
یک لقمه نان خود را دارد عزیزتر از دختر و زن و پسر و عم و خال خویش
نقش مخلوط کنندگی و ریزتر کردن مواد غذایی را بر عهده دارد.
چشم تو ز روزگار خونریزتر است تیر مژهٔ تو از سنان تیزتر است
تو محاط و حق محیط است ای عمو از علی خوان کلما میزتمو
شیخ گفت سری سقطی بیمار شد، جنید بعیادت او در شد و مروحۀ برداشت تا بادش کند. گفت ای جنید آتش از باد تیزتر گردد. جنید گفت چونست؟ سری گفت عَبْدٌ مَلُولٌ لایقْدرُ عَلی شَیءٍ. جنید گفت وصیتی بکن! گفت لاتَشْغَلْ عَن صُحْبَةِ اللّه بصُحْبَةِ الْاَغْیار. جنید گفت اگر پیش ازین شنیدمی باتو نیز صحبت نداشتمی.
چنان خسته شد باره ی تیزتگ که بر وی ز سستی نجنبید رگ
نبودی که بینی حسین عزیزت چسان داد جان، زیر شمشیر و خنجر