معنی کلمه یباب در لغت نامه دهخدا
ما علی الرسم بالبُلَیَّیْن ِ لو بیََّ
َن َ رجْعَ السلام ِ اَولو اَجابا
فاِلی قصر ذی العشیرة فالصا
لِف ِ اَمسی من الانیس یبابا.
معنی آن خالی است یعنی هیچکس در آن نیست.و شمر گوید یباب به معنی خالی است یعنی چیزی در آن نیست گویند خراب یباب اتباع است. برای خراب کمیت گوید:
بیباب من التنائف مرت
لم تمخط به انوف السخال.
و درفقه اللغه هم همین رای آمده است. ( از تاج العروس ). ویران. ( از منتهی الارب ) ( زمخشری ). بیابان و دشت و ویرانه. ( ناظم الاطباء ). خراب. ( غیاث اللغات ). بی در و دربان. خالی که هیچ در آن نباشد. ناآباد. ( یادداشت مؤلف ) :
گمان برند که آن جایگاه راحت و امن
شده ز دوری تو سر بسر یباب و خراب.ابوالمعالی رازی.بهار چشم چو بگشاد خویشتن را دید
به دست دشمن و خانه شده خراب و یباب.فرخی.ای سپرده عنان دل به خطا
تنت آباد و دل خراب و یباب.ناصرخسرو.هرچه جز این شهر بیابان شمر
بی بر و بی آب و خراب و یباب.ناصرخسرو.چنین چند کس دیده ام کز شراب
فرورفته ناگه خراب ویباب.نزاری قهستانی.صدر ایرانیان نظام الدین
عامر عالم خراب و یباب.سوزنی.بنای جاه تو آباد باد تا به ابد
سرای دولت اعدای تو خراب و یباب.سوزنی.ای آدم الغیاث که از بعد این خلف
دارالخلافه تو خراب و یباب شد.خاقانی.ز آینه سینه دید زلزله آه من
سقف فلک را به صبح کرد خراب و یباب.خاقانی.چون الف سوزنی نیزه بنیاد کفر
چون بر سوزن به قهر کرده خراب و یباب.خاقانی.کزین نشیمن احسان و عدل نگریزم
وگر چه تنگه ٔعمرم شود خراب و یباب.خاقانی.