یاوند. [ وَ ] ( اِ ) پادشاه ، یاوندان ؛ پادشاهان. ( فرهنگ اسدی ) ( از جهانگیری ) ( از برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( از ناظم الاطباء ) : چو یاوندان به مجلس می گرفتند زمجلس مست چون گشتند رفتند.رودکی ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).|| ( نف ) یابنده و آنچه چیزی یافته باشد. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).
بوعثمان حیری٭ بر جوانی شد بیمار بود، آن جوان گفت: وی گفت: از که؟ جوان گفت: واخ! وی گفت با کی مردی از راهب پرسید: که بنزدیک شما بهتر چیز که اللّه یاوند چیست؟ گفت: دل که ازو بترسد گفت: که ازین گذشت. جان که او بیند گفت: که این نبود. گفت: تن که او پرستد:
«لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ» نتوانند و ندارند و نیاوند شفاعت، «إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»
ساتراپ اریاونده میبایستی برای برآوردن دستور داریوش شمار زیادی از کارگران مصری را به کار گرفته باشد. کارگران موفق شدند این کار را ظرف ده سال به پایان برسانند. در سال ۴۹۸ کار نخستین کانال سوئز به پایان رسید. سال بعد داریوش با همهٔ درباریان خود از شوش عازم سومین سفرش به مصر شد، تا با جشن و سرور کانال را افتتاح کند.
وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (۱۹) و در مالهای خویش حقی میدانند خواهنده را و فرو گذاشته نایاونده را.
«کشتی با شال» یا «شال کشتی» یا «کشتی میاوند» یک کشتی مازندرانی میباشد که در برخی از جاهای شمال ایران رایج است. در این کشتی شرکت کنندگان یک شال را به دور کمر خود میبندند. دستها را در کمر یکدیگر قفل کرده، با اشارهٔ داور کشتی را آغاز میکنند. کشتیگیری که بتواند حریف را خاک کند، برندهٔ بازی است.
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا، ناگرویدگان گفتند گرویدگان را: لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ، اگر آن دین راست بودید ایشان بآن بر ما پیشی نیافتید، وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ، و چون راه نمییاوند بآن فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ (۱۱) میگویند اینست دروغی کهن.
قرب تو در دیدن است و اشارت در نفس و صحبت در جان. ای خداوندی که در نهانی پیدایی و در پیدایی نهان. یافت تو روزست که خود برآید ناگاهان. یاونده تو نه بشادی پردازد نه باندوهان. سرگشته در کار تو همچون بیخبران:
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ نبود و نیست هیچ تن را أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ که بگرود بخدای مگر بخواست او وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ و کژی بیگانگی میافکند و میآلاید عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ (۱۰۰) بر ایشان که حقّ می در نیاوند قُلِ انْظُرُوا گوی در نگرید ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ تا آن خود چه چیز است که در آسمان و زمین است وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ و چه سود دارد نشانها و پیغامها و آگاه کنندگان و بیم نمایندگان عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ (۱۰۱) قومی را که ایشان بنمی باید گرویدن.
پیر طریقت گفت: الهی تو آنی که نور تجلّی بر دلهای دوستان تابان کردی چشمههای مهر در سرّهای ایشان روان کردی، و آن دلها را آینه خود و محل صفا کردی، تو در ان پیدا و به پیدایی خود در ان دو گیتی ناپیدا کردی، ای نور دیده آشنایان و سور دل دوستان و سرور جان نزدیکان همه تو بودی و تویی، نه دوری تا جویند، نه غایتی تا پرسند، نه ترا جز بتو یاوند، و اللَّه لو لا اللَّه ما اهتدینا، آبی و خاکی را چه زهره آن بود که حدیث قدم کند اگر نه عنایت و ارادت قدیم بود، اگر نه او بکرم و فضل خود این مشتی خاک را بدرگاه قدم خود دعوت کردی و بساط انبساط در سرای هدایت بسط کردی و الّا این سیه گلیم وجود را و این ذرّه خاک ناپاک را کی زهره آن بودی که قدم بر حاشیه بساط ملوک نهادی سزای خاک آنست که پیوسته منشور عجز خود میخواند و پرده بینوایی خود میزند که:
وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَی النَّارِ آن روز که با هم آرند و بدوزخ رانند دشمنان اللَّه را، فَهُمْ یُوزَعُونَ (۱۹) پیشینان را مینیاوند تا پسینان در رسند.
پیر طریقت گفت: ای نادر یافته یافته و نادیده عیان، ای در نهانی پیدا و در پیدایی نهان، یافت تو روز است که خود برآید ناگاهان، یاونده تو نه بشادی پردازد نه باندوهان، بسر بر ما را کاری که از آن عبارت نتوان. تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ هم عزیز است هم رحیم، عزیز به بیگانگان رحیم بمؤمنان، اگر عزیز بود بیرحیم هرگز کس او را نیابد و اگر رحیم بود بیعزیز همه کس او را یابد، عزیزست تا کافران در دنیا او را ندانند، رحیم است در عقبی تا مؤمنان او را به بینند.