معنی کلمه یاقوتی در لغت نامه دهخدا
- انگور یاقوتی ؛ انگور که دانه آن ریز و قرمز و گاه کمی مایل به سیاه است و چون نیک برسد رنگ آن سیاه تیره شود. در قزوین آن را سرخک گویند. ( یادداشت مؤلف ).
|| انگور سپید. ( دهار ). || نسبت به بیع یاقوتی است که نوعی از جواهر میباشد. ( از انساب سمعانی ص 597 ). فروشنده یاقوت. || چیزی که برای دفع جنون و قوت دماغ از یاقوت و مروارید ترکیب دهند. ( میزان الادویه ص 382 ). و رجوع به مفرح یاقوت در ترکیبات یاقوت شود.
یاقوتی. ( اِخ ) امیر یاقوتی پسر داود چغری بیک و برادرزاده سلطان طغرل سلجوقی بود. رجوع به تاریخ سیستان صص 374- 376 و راحة الصدور ص 77 و تاریخ گزیده ص 450 شود.
یاقوتی. ( اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در شش هزارگزی شمال خاوری تربت جام قرار دارد و 168 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).