یافتن

معنی کلمه یافتن در لغت نامه دهخدا

یافتن. [ ت َ ] ( مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان. ( از منتهی الارب ). وِجدان. وُجود. ( از منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). الفاء. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). واجد شدن. اصابت. نیل. ( منتهی الارب ). مغارطة. ( منتهی الارب ). یابیدن. پیدا کردن :
هر که باشد تشنه و چشمه نیابد هیچ جای
بی گمان راضی بباشد گر بیابد آبکند.شهید بلخی.دانش به خانه اندر و در بسته
نه رخنه یابم و نه کلیدستم.ابوشکور.بپرسید از آن سر شبان راه شاه
کز ایدر کجا یابم آرامگاه.فردوسی.بروید و بنگرید و آنچه بیابید بیارید.( نوروزنامه ).گویند مردی در بیابان گنجی یافت.( کلیله و دمنه ).روز سایه آفتابی را بیاب
دامن شه شمس تبریزی بتاب.مولوی.کوزه بودش آب می نامد به دست
آب را چون یافت کوزه خود شکست.مولوی.حکایت من و مجنون به یکدگر ماند
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری.سعدی.سعدی صبور باش برین ریش دردناک
تا اتفاق یافتن مرهم اوفتد.سعدی. || به دست آوردن. رسیدن. حاصل کردن. به دست کردن :
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر
بسا کساکه بره ست و فرخشه برخوانش. رودکی.مدخلان را رکاب زرآگین
پای آزاد گان نیابدسرُ.رودکی.آنچه با رنج یافتیش و به ذل
تو به آسانی از گزافه مدیش.رودکی.جهان را به دانش توان یافتن
به دانش توان رشتن و بافتن.بوشکور.ز دشمن گر ایدونکه یابی شکر
گمان بر که زهر است هرگز مخور.بوشکور.جهان بر شبه داود است و من چون اوریا گشتم
جهانا یافتی کامت کنون زین بیش مخراشم.خسروی.من نیابم نان خشک و سوخ شب
تو همه حلوا کنی از من طلب.کسائی.چنین دادپاسخ که آباد جای
نیابی مگر با شدت رهنمای.فردوسی.همه دشمنان کام دل یافتند
رسیدند جائی که بشتافتند.فردوسی.تو این فر و شوکت ز ما یافتی
چو در بندگی تیز بشتافتی.فردوسی.سوی کام دل تیز بشتافتی
کنون هر چه جستی همه یافتی.

معنی کلمه یافتن در فرهنگ معین

(تَ ) (مص م . ) ۱ - پیدا کردن ، حاصل کردن . ۲ - به دست آوردن . ۳ - شناختن . ۴ - دیدن ، حس کردن .

معنی کلمه یافتن در فرهنگ عمید

۱. پیدا کردن.
۲. به دست آوردن، حاصل کردن.

معنی کلمه یافتن در فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- پیداکردن . ۲ - بدست آوردن . ۳ - شناختن . ۴ - دیدن حس کردن .

معنی کلمه یافتن در ویکی واژه

پیدا کردن، حاصل کردن.
به دست آوردن.
شناختن.
دیدن، حس کردن.
پیدا کردن، کشف کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه یافتن

بیشترین قبایل توسط آن‌ها تحت سلطه درآمدند تا اسکندر. آن‌ها نه تنها در باختر و فراتر از آن بلکه بر هندوستان نیز تسلط یافتند…
قابلیت چنانکه او بخشید هر یکی یافتند آن مقصود
چو آن عاصیان خداوند کش خبر یافتند از خداوند هش
شیخ الاسلام گفت: نه حیرت ازوست، که حیرت دوست، و حیرت دو است: حیرت عام است، آن حیرت الحاد و ضلالست، دیگر در عیانست، آن حیرت یافتنست.
کارگاهش بود ملک خود هزار جمله دیبا یافتندی چون نگار
دشوار بود کشیدن بار فراق وین یافتن وصال آسان نبود
گویند رشید خرد سمرقندی عزم کعبه کرد در راه مجلس می‌گفت: روایت کرد که حلاج با چهارصد صوفی روی به بادیه نهاد چون روزی چند برآمد چیزی نیافتند حسین را گفتند ما را سر بریان می‌باید گفت: بنشینید پس دست از پس می‌کرد وسری بریان کرده با دو قرص به یکی می‌داد تا چهارصد سر بریان هشتصد قرص بداد بعد از آن گفتند ما را رطب می‌باید برخاست و گفت: مرا بیفشانید رطب از وی می‌بارید تا سیر بخوردند پس در راه هرجا که پشت بخاربنی باز نهادی رطب بارآوردی.
ز آفتاب حوادث نیافتند یهود به غیر سایهٔ زنهار شاه هیچ مفر
حلقهٔ تنگ است درگاه جهان را لاجرم تا در اویی قامتت بی‌خم نخواهی یافتن
ای دوست این سخن‌ها نه ذوق هر کسی باشد، این سخن‌ها را به ذوق عشق در توان یافتن. مگر از آن بزرگ نشنیده‬‌ای که گفت: «صد هزار واند هزار نقطهٔ نبوت را به خلق فرستادند تا خلق آشنا شوند، و همه بیگانگان ذره‌‬ای آشنایی نیافتند؟ دریغا اگر ذره‬‌ای عشق از حضرت بفرستادندی، همه بیگانگان آشنایی یافتندی، و همه بدیدندی که بیگانگان چگونه آشنایی یافتند! دریغا مگر چنین می‬بایست تا جهانی غافل از حقیقت خود دور مانند!!! مگر مصطفی از اینجا گفت که «لَوْ أرادَ اللّهُ أنْ یَغْفِرَ للعِبادِ لَما خَلَقَ إِبلیسَ» اگر خواستی که بندگان او جمله مقرب باشند ابلیس را واسطه و حجاب در میان نیاوردی.
و غلامان خوب بکار آمده که بندگان‌ بودند بسرای سلطان بردند و اسبان و اشتران و استران را داغ سلطانی نهادند. و چند سر از آن‌ که بخواسته بودند، اضطراب میکرد، آنگاه بدین آسانی فروگذاشت‌ و برفت. و بو سعید مشرف بفرمان بیامد تا خزانه را نسخت کرد آنچه داشت مرد، راست آن رقعت وی را که نبشته بود بامیر، برد و خبر یافت و فهرست‌ آن آمد که رشته‌تایی‌ از آنکه نبشته بود زیادت نیافتند.
تا قبل از شکل‌گیری دیدگاه تاریخی انتقادی نسبت کتاب مقدس در قرون هجده و نوزده، نویسندگان مسیحی نیز مانند یهودیان تصور می‌کردند سه شه‌پدر افراد واقعی تاریخی بوده‌اند و وارد بحث‌های جدی دربارهٔ صحت تاریخی آن‌ها نمی‌شدند. آن‌ها اتفاقات دینی زندگی ابراهیم، اسحاق و یعقوب را برای درک فعالیت‌های خدا مهم می‌یافتند.