یاسمن
معنی کلمه یاسمن در لغت نامه دهخدا

یاسمن

معنی کلمه یاسمن در لغت نامه دهخدا

یاسمن. [ س َم َ ] ( اِ ) درختچه ای از تیره زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است. گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد. گلهایش گاهی منفرد و گاهی به صورت آرایش گرزن در انتهای شاخه قرار می گیرند. در حدود صد گونه از این گیاه شناخته شده که غالباً از گلهای گونه های معطر آن در عطرسازی استفاده میکنند از شاخه بالنسبه جوان یاسمن سفید جهت ساختن پیپ استفاده میکنند. ( بعلت معطر بودن چوب آن ). یاسمین. یاسمون. ظیان. گل هاشم. سجلاط. سمن. یاس گلدانی. شرخات. و آن رایاسمین هم گویند گلیست خوشبو که زرد و کبود شود. بهندی آن را چنبلی نامند. مصلح آن کافور است و بدل آن نرجس و نسرین یا زنبق یا سوسن است. ( الفاظالادویه ص 286 ). چیچک. چنبیلی. جنبیلی. یاس. یاسمی :
یاسمن آمد به مجلس با بنفشه دست سود
حمله کردند و شکسته شد سپاه با درنگ.منجیک.یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش
بر زنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید.کسایی.از ارغوان و یاسمن و خیری و سمن
از سرو نو رسیده و گلهای کامکار.فرخی.نو بهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا.منوچهری.بر یاسمن عصابه درّ مرصع است
بر ارغوان طویله یاقوت معدنی.منوچهری.اشک تو چون زر که بگدازی و ریزی بر زریر
اشک من چون ریخته بر زر برگ یاسمن.منوچهری.معشوقگانت را گل و گلنار ویاسمن
از دست یاره بربود از گوش گوشوار.منوچهری.ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح
سندس رومی گشته سلب یاسمنا.منوچهری.زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شده ست آفت سرما ز گلستان.منوچهری.سندس رومی در یاسمنان پوشانند
خرمن مینا بر بید بنان افشانند.منوچهری.تا بوی دهد یاسمن و چینی و سنبل
تا رنگ دهد دیبه رومی و الائی.منوچهری.دین گرامی شد به دانا و به نادان خوار گشت
پیش نادان دین چو پیش گاو باشد یاسمن.ناصرخسرو.و مشمومات چون نیلوفر و نرگس و بنفشه و یاسمن سخت بسیار بود. ( فارسنامه ابن البلخی ص 142 ).
رخش تو بر خاک چو بگشاد گام
دشت شود پر گل و پر یاسمن.مسعودسعد.

معنی کلمه یاسمن در فرهنگ عمید

= یاسمین

معنی کلمه یاسمن در فرهنگ فارسی

( اسم ) درختچه ای ازتیر. زیتونیان که دارای گونه ه ای برافراشته ویا بالا رونده میباشد. گلهایش درشت و معطر وبرنگهای سفید یا زرد و یا قرمزمیباشد گلهایش گاهی منفرد و گاهی بصورت آرایش گرزن در انتهای شاخه قرار میگیرند درحدود ۱٠٠ گونه ازاین گیاه شناخته شده که غالبا از گلهای گونه های معطر آن درعطرسازی استفاده میکنند . ازشاخه های بالنسبه جوان یاسمن سفید جهت ساختن پیپ استفاده میکنند ( بعلت معطربودن چوب آن ) یاسمین یاسمون ظیان گل هاشم سجلاط سمن یاس گلدانی شرخات . یا یاسمن آفریقایی . درختچه ای ازتیر. روناسیان که دارای برگهای متقابل است ومخصوص نواحی حار. آفریقا و آسیا است . در حدود ۴٠ گونه ازاین گیاه شناخته شده است گلهایش سفید و زیبااست و جام گل دارای ۶ گلبرگ است از میو. این گیاه در رنگرزی استفاده میکنند و از آن رنگ قرمز و یا زرد میگیرند جوز کوثل گاردنیا جردنیا یاس آفریقائی . یا یاسمن بری . گیاهی ازتیر. آلاله که در حقیقت یکی از گونه های شقایق پیچ محسوب میشود یامسن البر فل بهار لبیدیون ابریر جوهی جاهی جنگلی چنبیلی . یا یاسمن زرد. ۱- گونه ای یاسمن که دارای گلهای طلایی زرد است . ۲- یاسمن وحشی .یا یاسمن سفید . گونه ای یاسمن که دارای گلهای سفیداست و در ایران و قفقاز و چین میروید و اغلب بنام یاس سفید مشهور است و چون آنرا در گلدانهای بزرگ پرورش میدهند و دارای ساق. بالا رونده نیز میباشد بهمین جهت بنام یاس گلدانی پیچ نیزموسوم است یاس گلدانی پیچ . یا یاسمن عربی . رازقی .یایاسمن وحشی . درختچه ای ازتیر. لوگانی ها وازرد. دو لپه ایهای پیوسته گلبرگ که زیباو پیچنده است و دارای ساق. بی کرک و شاخه های کوچک میباشد برگهایش متقابل و ساده و باریک و نوک تیز وپایااست وگلهایش زرد رنگ و بویی شبیه به یاسمن زرد دارد از اینجهت به غلط آنرا جزئ یاسمن هامحسوب و بنام یاسمن وحشی و گاهی نیز یاسمن زرد میخوانند . جام گل این گیاه مرکب از ۵ قسمت تقریبا مساوی و بزرگتر از کاس. گل میباشد: پرچم های آن بتعداد ۵ و میوه اش کپسول وبسیار کوچک ودارای دوخانه ودانه های مسطح است . درریش. این گیاه آلکالوییدهایی نظیر زلسمین وسمیرویرین و مواد رنگی و رزین وغیره موجوداست .از آلکالوییدهای این گیاه در پزشکی بعنوان آرام کنند. دردهای عصبی خصوصا دردهای ناشی از دردهای عصب پنجم دماغی ( تری ژومو ) ودندان دردهای ناشی از آن استفاده میکنند ولی در بکار بردن آن باید نهایت دقت راداشت چون سمیت شدیدی دارد.

معنی کلمه یاسمن در فرهنگ اسم ها

اسم: یاسمن (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: yāsaman) (فارسی: ياسمن) (انگلیسی: yasaman)
معنی: نام گلی خوشبو، ( در گیاهی ) درختچه ای زینتی دارای گل های درشت و معطر به رنگ های سفید، زرد و قرمز، گلی زینتی با گلهای درشت و معطر به رنگهای سفید، زرد، و قرمز

معنی کلمه یاسمن در دانشنامه عمومی

یاسمن (اسم). یاسمن ( انگلیسی: Jasmin ) یک اسم زنانه رایج است. این اسم ریشه در فارسی دارد ولی در کشورهای انگلیسی زبان ، عربی زبان ، ترکی زبان، فرانسوی زبان و تمامی زبان های اروپایی هم استفاده می شود .
یاسمن (رنگ). رنگ یاسمن یا یاسی سفید، رنگ زرد کم رنگی است که در سمت چپ نمایش داده می شود. این رنگ نمایانگر رنگ متوسط قسمت پایینی مایل به زردتر گل یاس به رنگ سفید مایل به زرد است. نخستین استفاده ثبت شده از گل یاسمن به عنوان نام یک رنگ در انگلیسی در سال ۱۹۲۵ بود.

معنی کلمه یاسمن در دانشنامه آزاد فارسی

یاسَمَن (jasmine)
یاسَمَن
گیاهانی از مناطق نیمه گرمسیری، از جنس Jasminum، خانوادۀ زیتون. با گل های سفید و زرد. یاسمن معمولی(J. officinale) گل های معطر سفیدی دارد که از آن روغن یاسمن می گیرند. این ماده در عطرسازی کاربرد دارد. یاسمن چینی(J. nudiflorum) گل های زرد درخشانی دارد که پیش از برگ های درخت ظاهر می شوند. گل رازقی (J. sumbac) و یاس یا یاسمن چمبا (J. grandiflorum) از دیگر گونه های جنس یاسمن اند که در ایران پرورش می یابند. از اسانس رازقی برای معطر کردن چای استفاده می کنند.

معنی کلمه یاسمن در ویکی واژه

از اسامی زنانه ایرانی.
(گیاه‌شناسی): یاسمن. گلی است خوشبو به رنگ‌های سفید، زرد یا کبود که به علت بوی بسیار خوش، عصاره و اسانس آن را می‌گیرند.
بوته‌ی آن بزرگ و در بعضی نقاط به شکل درخت می شود. واژه پارسی یاسمن را یاس و یاسی هم می‌گویند و در زبانهای غیر از پارسی بصورت یاسمین و جاسمین نیز آورده شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه یاسمن

خرام آموختی سرو و چمن را طراوت وام دادی یاسمن را
از زروه‌های باغِ خطش یاسمن یکی‌ست وز پرده‌های سبز قدش ناروَن یکی‌ست
به صد بهار سر وبرگ این تصرف نیست جهان‌گرفت به یک برگ یاسمن مهتاب
رویست یارب یاسمن بویست یا خود یاسمن ای خوشتر از سرو چمن بالای بغدادی پسر
یاسمن گفتا نگویی با سمن کاین چنین نرگس ز نرگسدان کیست
یاسمن دست‌زنان بر سر گل می‌نازد لاله دل از دل من سوخته‌تر می‌آرد
شاه زمین و زمن سرو بهار چمن رنگ گل و یاسمن، بوی شمال و صیا
آزاده یاسمن نبی‌زاده (زاده ۷ آذرماه سال ۱۳۵۷ – تهران). طراح پارچه و لباس اهل ایران است.
سحر گاهان به گلشن انجمن بود گل نسرین و سرو و یاسمن بود
ز برگ یاسمن گفتم شود پیراهن او را ولی از برگ گل نازک تر آن مه را بدن دیدم
به آیین سوی جشنگه رفته بود میان گل و یاسمن خفته بود