یاسر

معنی کلمه یاسر در لغت نامه دهخدا

یاسر. [ س ِ ] ( ع ص ) شترکش که گوشت بهره بهره کند. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).شترکش. ( ناظم الاطباء ). کشنده شتر. جزار. ( از اقرب الموارد ). || قسمت کننده جزور قمار. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنکه جزور قمار راتصدی می کند. ( از اقرب الموارد ). || قمارباز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و سمی المقامر یاسراً، لانه بسبب ذلک یجزی لحم الجزوز وقال الواحدی : من یَسرَ الشی اذا وجب والیاسر الواجب بسبب القدح. ( بلوغ الارب ج 2 ص 54 ). ج ، اَیسار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ج ، یَسَر. ( مهذب الاسماء ). ج ، یاسرون. ( تاج العروس ). || آسان. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). سهل. ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). || چپ. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). طرف چپ. ( ناظم الاطباء ). خلاف یامن. ( از اقرب الموارد ).
یاسر. [ س ِ ] ( اِخ ) خادم هارون الرشید و کسی است که به فرمان هارون جعفر برمکی را بقتل رسانید. رجوع به حبیب السیر جزو سوم از مجلد دوم و معجم الادباء ج 2 ص 167 و دستورالوزراء ص 52 و 53 شود.
یاسر. [ س ِ ] ( اِخ ) کوهی است در منازل ابی بکربن کلاب که آن را یا سره خوانند سری بن حاتم گوید :
لقد کنت اهوی یاسر الرمل مرة
فقد کاد جنی یاسرالرمل یذهب.( معجم البلدان و تاج العروس ).
یاسر. [ س ِ ] ( اِخ ) ابن احمد شمید. احمد شُمَید حلبی را دو پسر بود یکی به نام ناصر و دیگر موسوم به یاسر و آنها به رستمدار مازندران آمدند پسر نخستین در «نور» اقامت گزید و یاسر در «گلیجان ». و خاندان خلعتبری خود را از اخلاف احمد مزبور دانند و در وجه تسمیه این کلمه گویند که احمد در زمان خلافت علی علیه السلام حامل خلعتی برای یکی از حکام محلی بوده وبدین سبب به خلعتبر معروف شده است لکن بعقیده رابینو کلمه مزبور محرف خلا براست که لقب بعضی از خدمه سلاطین گیلان بوده است . ( ازسفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 23 و ص 22 ).
یاسر. [ س ِ ] ( اِخ ) ابن النصر قاضی نیشابور بوده است. صاحب تاریخ بیهق ذیل ترجمه احوال ( محمدبن سعید البیهقی معروف بمحم ) آرد: و از اشعار معروف او این ابیات است که قاضی نیشابور یاسربن النصر را در آن بنکوهد :
قد کان غرثان فتمت کسره
و کان عریان فتم و بره.( تاریخ بیهق ص 156 ).

معنی کلمه یاسر در فرهنگ معین

(س ِ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) طرف چپ . ۲ - (ص . ) قمارباز.

معنی کلمه یاسر در فرهنگ فارسی

۱-( اسم ) طرف چپ ۲- ( صفت ) قمار باز. ۳ - قسمت کننده جزور قمار

معنی کلمه یاسر در فرهنگ اسم ها

اسم: یاسر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: yāser) (فارسی: ياسر) (انگلیسی: yaser)
معنی: سلاخ شتر، آسان، متمایل به سوی چپ، قمارباز، شترکش که گوشت قسمت کند، چپ، طرف چپ، ( اَعلام ) نام صحابی مشهور پدرِ عمار، که خود و همسرش ( سمیّه ) به خاطر پذیرش اسلام، شکنجه شدند و به شهادت رسیدند، ( عربی ) شترکُش که گوشت قسمت کند، نام پدر عمار، از یاران خاص پیامبر

معنی کلمه یاسر در ویکی واژه

طرف چپ.
قمارباز.
نامرد

جملاتی از کاربرد کلمه یاسر

شناسد گر که از رب یاسر و شست و گرز ابلیس و نفس خود فروشست
یکشنبه ۲۹ خرداد، عده‌ای از کشاورزان منطقه دریاسر در جلو ساختمان فرمانداری لنگرود تجمع داشتند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ این آیت در شأن خالد ولید فرو آمد که رسول خدا (ص) او را بر لشکری امیر کرد، و ایشان را بقبیله‌ای از قبائل عرب فرستاد، و در آن لشکر عمار یاسر بود، چون نزدیک آن قبیله رسیدند، ایشان خبر بداشتند، و همه بگریختند، مگر یک مرد که برخاست، و بلشکرگاه خالد آمد، بر عمار یاسر رسید، گفت: یا ابا الیقظان خبر رسیدن شما بقوم رسید، یکسر بگریختند، من ماندم از ایشان که نگریختم، و مسلمان شدم، اگر مرا ازین اسلام نفع و أمن خواهد بود تا بر جای باشم؟ و الّا تا من نیز چون دیگران بگریزم؟ عمار او را امان داد، و در حمایت خویش گرفت.
وی حسن علی بن ابی عمران موسی بن محمد بن عبدالملک بن سعید بن خلف بن سعید بن محمد بن عبدالله بن سعید بن حسن بن عثمان بن محمد بن عبدالله بن عمار بن یاسر العنسی است.
ستوان پلیس فرانک دربین (با بازی لسلی نیلسن) در حال گذراندن تعطیلات در بیروت، کنفرانس بزرگ‌ترین دشمنان آمریکا (عیدی امین، معمر قذافی، سید روح‌الله خمینی، یاسر عرفات، فیدل کاسترو و میخائیل گورباچف) را که در تلاش برای طرح یک نقشه تروریستی هستند، را مختل می‌کند.
پوراسماعیل، یاسر، آگاهی و مسئله شکاف تبیینی، مجله فلسفه، دانشگاه تهران، شماره ۳۵، پاییز ۱۳۸۶
احمد یاسر ریان (عربی: أَحمَد يَاسِر أَنوَر مُحَمَّد مُحَمَّد رَيَّان؛ زادهٔ ۲۴ ژانویهٔ ۱۹۹۸) بازیکن فوتبال اهل مصر است.
گفت‌و گوی دیدار، به کارگردانی یاسر طالبی
این روستای بکر و خوش آب و هوا در دهستان نیاسر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۰۰ نفر (۱۱۰خانوار) بوده‌است.
ابن عباس گفت: چون مصطفی ص از تبوک باز گشته بود براه در که می‌آمد چند کس را دید که سخنی در میان افکنده بودند و می‌خندیدند. جبرئیل آمد از آسمان در آن حال و گفت یا رسول اللَّه آن قوم را بینی؟ یستهزءون باللّه و رسله و کتبه، عمار یاسر را فرستاد بایشان گفت: ادرکهم قبل ان یحترفوا
ندیده بودم و پنداشتم که این مردم بزهد و صدق چو بن یاسرند یا بوذر